اختصاصی شبکه اجتهاد: به نظر میرسد که مفهوم معروف با واجب تفاوت دارد. گویا معروف به مفهوم عرف نزدیک است یعنی آن واجبها و حرامهایی قابل امر و نهی کردن است و مشمول امربهمعروف و نهی از منکر است که مردم عرفا قبول کرده باشند. قبح و حسن آنها برای غالب جامعه مبرهن باشد. با این حساب هر حلال یا واجبی معروف نیستند.
سال ۷۲ در کشور نیجریه مهمان یک لبنانی بودم. مهمانهای دیگری هم بودند از جمله خانم محترم و محجبهای که در کنارش دختر جوانی ولی با موهای باز حضور داشت. خانم محجبه رو به من کرد و گفت درباره این دخترم و مساله حجاب پرسشی دارم.
بهطور طبیعی شما هم جای من بودید اولین چیزی که به ذهنتان میرسید این بود که این مادر محجبه و آن دختر بد پوشش لابد از حجاب و اهمیت آن و مسائلی در این حوالی پرسش دارد.
اما او با لهجه لبنانی پرسید: «شیخنا هنا یوجد من الناس من یطالبوننا لنستر هذا الجمال. أ یعقل ذلک؟» واقعاً خشکم زد. از مادری که خودش محجبه است اما با تعجب میپرسد چرا زیباییهای خدادادی دخترم را که موهای اوست باید بپوشانم!
حال من وظیفه امربهمعروف دارم یا وظیفه تبیین و تبلیغ؟ این امر شرعی حجاب برای این جماعت هنوز «معروف» نشده که به آن «امر» کنم. واجب الهی هست اما به معروف اجتماعی تبدیل نشده است. بهعبارتیدیگر، باور عمومی نیست که پوشاندن موی سر خوب و نپوشاندنش بد و زشت است.
حالا در کشورمان باید پرسید آیا در سامانه علمی فقهی و نیز تربیت خانوادگی و عرف اجتماعی اسلامی ما آیا حجاب، معروف و ارزش و شل حجابی منکر اجتماعی قلمداد میشود؟ اصولاً راه تبدیل حرام به منکر و واجب به معروف را شناخته و رفتهایم؟
اگر از درصد غالب این بدحجابها بپرسید، در حد خودشان اهل ایمان و عشق به امامان و اهل خیرات و عبادات هم هستند، اگر عملاً نباشند نظراً و اعتقاداً هستند.
بنابراین یکی از مشکلهای ما همین است که فکر میکنیم هر مطلوبیتی شرعاً، لزوماً مطلوبیتی عرفا هم هست. اگر یک مطلوب شرعی به خاطر بیکفایتی ادبیات دینی بنده به مطلوب عرفی و اجتماعی و یک نامطلوب شرعی به نامطلوب عرفی و اجتماعی تبدیل نشود، نوبت به امربهمعروف و نهی از منکر نمیرسد.
باید بهگونهای باشد که اگر من گفتم فلانی دزدی نکن یا … اگر بگوید به تو ربط ندارد یا دلیلت چیست و کیست در پاسخ بگویم اغلب قاطع این مردم اطراف ما قبول دارند کار تو زشت است. در اینجا وقتی نهی واجب است که مردمباور به زشتی آن داشته باشند. فقط حرام نباشد بلکه زشت هم باشد منکر یعنی این.
حالا اگر اغلب مردم جامعه بدون احساس قبح حرامی را مرتکب شوند؛ مثلاً موهای سرشان را نپوشیدند در اینجا این عمل از وجوب نیفتاده ولی از منکر بودن افتاده است. به نظر در اینجا کار دیگری باید کرد نه امر و نهی؛ اینجا جای تبلیغ و تربیت و امثال آن است. اکنون قصد ندارم بگویم شرایط مردم تهران و ایران این است یا نیست، اصل ایده و برداشتم را به اشتراک گذاشتم.
فرق ادبیات سیاسی امام با اسلامگرایان هوادار اجرای شریعت در همین بود. امام محور کار خود را مبارزه با فساد در تمام سطوح فردی و اجتماعی و ملی و جهانی آن قرار داد، اما اسلامگرایان داعشی اساس را در حجاب و ریش و پوشش و قطع دست و پا و…قرار دادند. کسی از مردم ایران با امام مقابله اساسی نکرد چون همه مردم اعم از بدحجاب و باحجاب با مبارزه علیه فساد موافق و همراه بودند. در واقع برای همه فساد یک منکر بود. وابستگی سیاسی یک منکر بود. اختلاس و دزدی و بیبندوباری منکر بود؛ اما برای جوامع مصر و تونس و دیگر جوامع مخاطب داعش یا اخوان یا… شعارهای جزئی آنان محلی از وفاق نبود.
حال در ایران شما در مبارزه با فساد، برای مبارزه با قاچاق و مواد مخدر و اعتیاد و … هرقدر گشت و تفتیش و سختگیری کنید کسی کاری ندارد، زیرا اینها از حرام بودن فقهی به منکر بودن اجتماعی تبدیل شدهاند؛ اما آیا این بیحجابی موجود که نزد فقها حرام است آیا عرفاً و اجتماعاً هم تبدیل به منکر شده است؟
۵ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
از معدود یادداشت های خوب و داخل چارچوب است که جا دارد بیشتر به آن بپردازید.
من نمیدانم اقاى میرزایى به این استدلال قانع هستند؟؟ حالا در بعضى از مناطق افغانستان مواد مخدر منکر نیستند، پس نباید ازشان در آنجا نهى کرد؟؟ بى نمازى در اوروپا منکر نیست، پس لازم نیست با مسلمان اوروپایى بى نماز حرف زد؟؟ البته عجیب تر از اینهمه نسبت دادن این فکر به حضرت امام -البته با یه جور پیچہا-!! اصلا اگه نهى از منکر اینطورى شود چیزى از دین مى ماند؟؟؟
با سلام و عرض ارادت وادب وسپاس از بیان ملاحظات ونقد جنابعالی
در خصوص مواد مخدر یا هر امر دیگری ابتدا باید حساب قانون را از رسالت عمومی مردم جدا کنیم بدین معنی که مراعات قانون لازم است و قانون شکنی خود یک منکر است در نتیجه اگر در کشوری قانون مواد مخدر را منع کند و کشیدن یا تجارت مواد مخدر قانونا ممنوع باشد باید به قان ن ملتزم باشیم چه مردم آن را بد بدانند یا ندانند. حفظ قانون و قانونمند بودن در جامعه اسلامی مانند ایران یک اگر معروف وعبور از قانون منکر است.
نکته دوم اینکه اگر در کشوری اغلب مردم امری را بد ندانند ومنکر ندانند البته که نهی از آن معنی ندارد. خود جنابعالی میفرمایید اگر مردم منکر ندانند. خوب اگر منکر ندانند نهی از چه چیزی میکنیم. یاد داشت را دقیقتر ببیتید و در قضاوت شتاب نکنید.
ا عای بنده این است که هر واجبی صورت معروف و هر حرام و ممنوعی صورت منکر ندارد.
اگر در جامعه آمریکا بی حجابی دیدید البته حق امر به حجاب ندارید چون آنجا هنوز خبر از منکر بودن بد حجابی ندارند.
اگر کسی نداند امری منکر است یا جامعه ای نداند یا قبول ندارد امری منکر است امر ونهی به امر مجهول چه معنایی دارد ؟
البته فراموش نکنید اگر جامعه به قول شما غربی امر واقعا حرامی را منکر نمیداند و ما امر ونهی نمیتوانیم ونباید بکنیم نمیرویم منزل استراحت کنیم بلکه رسالت بلاغ وتبلیغ و تعلیم و تربیت داریم.
اگر زنان فرانسوی اصلا خبر از حرمت بی حجابی ندارند وآن را بد نمیدانند الان نهی از چه منکری بکنیم؟ در نتیجه باید بسراغ کار هدایت وتبلیغ و ارشاد برویم نه امر ونهی کردن. امر ونهی برای مردمی است که پذیرفته اند امری معروف یا منکر است.
با سلام وعرض ارادت وسپاس صمیمانه از بیان نظرتان
از نظر بنده منکر با حرام متفاوت است و معروف با واجب متفاوت. چون تفاوت دارند لابد نسبت بین آنها تساوی وتماثل نیست. اینگونه نیست که هر حرام شرعی منکر باشد وهر واجب شرعی معروف. مجموعه بسیار گسترده ای از کاربردهای وحی وسنت در ادعای حاضر دخیل است که در یاد داشتهای کوتاه فعلی مجال بیان ندارد.
بنا بر این پیشفرض بحث من یکی نبودن واجب و معروف و نیز حرام منکر است.
چیزی که بر مردم واجب شرعی است امر به هر واجب و نهی از هر حرامی نیست. از این رو امر به معروف ونهی از منکر با واژه کلیدی امت آمده. شما یک امتید. امتی در میانه که یکدیگر را امر به معروف ونهی از منکر میکنید.
به کار گیری واژه امر که حالت دستوری دارد و نهی که حالت دستوری دارد با نوعی اجبار وقهر سازگار است. در واقع شامل مواردی است که در نزد عموم امت حسن وقبح آنها روشن است. اگر امور اختلافی باشد و مورد منکر ومعروف در نگاه مردم و در واقع فطرت عمومی مردم همسو وهمراه نباشد امر کردن دارای پشتوانه اجرایی نیست.
شما در هر جامعه ای اگر به چیزی امر کردید که مردم آنجا غالبا آن را لازم میدانند واز چیزی نهی کردید که غالبا بد میدانند اینجا پشتوانه حمایتی اجتماعی برای امر و نهی کردن دارید.
در مراحلی از امر ونهی از قدرت و زور و ید استفاده میشود که نوعی ب خورد فیزیکی است. خدای متعال فرمود ما پیش از آنکه رسول وبیانی نفرستیم کسی را عذاب نمیکنیم. ابتدا باید یک جامعه منطق تفکر وایدیولوژی ای را قبول کرده باشد که فلان موضوع معروف وپسندیده وفلان امر منکر وزشت است تا بتوان امر ونهی را ممکن دانست.
در واقع سر تا سر قرآن وسیره وسنت از فرایند از بیان وبلاغ و هدایت وتعلیم وتربیت شروع میشود تا در پایان این فرایند امکان استعمال امر ونهی در میان بیفتد.
به هر حال این ایده ای کلی است و بحث آن به مقام ومجال بسیار واسعی نیازمند است.
چنین یادداشتهایی را قبلا هم خوانده بودم. در واقع نویسنده محترم دارند به شروط امر به معروف و نهی از منکر یک شرط جدید اضافه میکنند. افزودن این شرط یک ادعای فقهی است. برای اثبات یک ادعای فقهی باید از روش فقهی استفاده کرد نه از تحلیلی که در این یادداشت شاهدش هستیم. اگر تنها دلیل نویسنده محترم همین دلیلی باشد که در این یادداشت آمده دلیلشان در فقه دلیل استحسانی قلمداد میشود و برای اثبات یک ادعای فقهی قابل قبول نیست.