labelدیدگاه (گفت‌وگو/یاداشت), فرهنگ و ارتباطات, یادداشت
commentبدون دیدگاه

مرزهای تسامح و سختگیری در برخورد با فساد و افساد/ محمدعلی میرزایی

اختصاصی شبکه اجتهاد: گرچه فساد و افساد و نیز فاسد و مفسد را معمولاً در کنار هم به کار می‌بریم و این امر غیرمستقیم دلالت بر تعامل همانندی با آن دو دارد اما در عرصه تربیتی و حقوقی و قانونی بین آن‌ها فاصله بسیار است.

فساد حاکی از وضعیت تباه‌شده کارکرد و نقش‌ها و عملکردهای یک شخص، یک نهاد و حتی یک فرایند و هر چیز دیگر است صرف نظر از تأثیر آن بر محیط انسانی یا سازمانی و یا طبیعی.

انسان فاسد شخصی است که از مسیر طبیعی کارآمدی و اهداف منطقی انسانی‌اش به دلیلی خارج شده است. فساد نوعی تجزیه درون ساختاری یک چیز و از ریل طبیعی خارج شدن آن است.

هر فرد، اندیشه و دستگاهی که برخلاف روال و مقصد فطری و طبیعی‌اش تغییر طبیعت و کارکرد بدهد فاسد شده است. در این معنا فرقی بین غذای فاسد و انسان فاسد نیست. در هر دو نوعی اعوجاج از مسیر فطری و طبیعی رخ می‌دهد.

اما افساد مقوله متعدی دیگری است که با فاسد و فساد به‌کلی تفاوت بنیادینی دارد.

در افساد، فرد یا عامل مفسد به دنبال به فساد کشیدن اشخاص، افکار یا اشیای دیگر است. این امر نوعی قصدیت و کنش هدفمند برای از مسیر طبیعی خارج کردن دیگری در خود نهفته دارد.

از این روی، منطق تعامل تربیتی، اجتماعی و حقوقی بین فاسد و مفسد کاملاً متفاوت است.

به فساد و فاسد باید نگاه تربیتی، اصلاحی و بیمارگونه داشته باشیم. کسی یا اندیشه‌ای از فساد و تهافت درونی رنج می‌برد، بیمار است. طبیبانه و نرم و عطوفانه بایستی در صدد اصلاح برآییم.

اما مفسد مقوله دیگری است. بی‌تردید افساد نوعی جرم سنگین است و با مفسد نباید مماشات کرد. البته منطق تعامل با افساد و پدیده‌های افسادی باید واجد فقه تدریج و تعامل گام بگام باشد از نرم‌ترین روش تا سخت‌ترین و شدیدترین روش. این به خلاف پدیده‌های فاسد و فسادی است. فقه فساد و فقه افساد شباهتی ندارند.

فقیه در مقوله نخست دستورالعمل‌ها و احکامی دارد که به نجات فاسد از این بیماری بینجامد. کار و رسالت دیگری نداریم؛ اما در فقه افساد هدف اصلی نجات کسان و اندیشه‌ها و چیزهایی است که در معرض تهدید امر یا شخص مفسد قرار گرفته‌اند. این فرایند مواجهه با افساد و مفسد یک طیف از نرمش تا مجازات سخت را در درون فقه و منطق خود دارد.

خوب است از مسائل مبتلابه امروز جامعه خودمان به امر حجاب اشاره کنیم و بکوشیم فساد و مفسد و نحوه تطبیق دو روش بر آن‌ها را قدری بیان کنیم.

اینکه دختری التزام کافی به حجاب نداشته باشد امری کاملاً شایع است. دین خدا با قهر و خشم و توبیخ و مجازات عملی نمی‌شود. رفتار چنین دختری کاملاً فسادی است و بدحجاب گرچه لزوماً فاسد نیست اما به همین میزان از بی‌اعتنایی به دین خود دچار فساد در کارکرد و اختلال در رسالت وجودی خود می‌شود. فقه تعامل با این فرد کاملاً تسامح آلود، نرم‌خویانه‌، اصلاح‌گرایانه و تربیتی است. جز این روش امکان اصلاح وجود ندارد. شاید اعتیاد به این بدحجابی از این نظر شباهت دارد، فرد معتاد دچار فساد رفتاری و انحراف عملی است. منطق تعامل با او تربیتی و اصلاحی و درمانی است.

اما اگر فردی فراتر از بدحجابی فسادی خود در پی بدحجاب سازی افسادی دیگران هم باشد از این نمی‌توان گذشت. همین چالش در اعتیاد داشتن و معتادسازی دیگران هم هست. این دو احکام و قوانین کاملاً متمایزی دارند. یکی را باید اصلاح، نصیحت و تربیت کرد ولی دیگری که شان افسادی یافته و دارد محیط خود را عامداً و قاصداً و با برنامه تباه می‌سازد، چنین فردی را باید تحت تعقیب و برخورد سخت‌گیرانه قرار داد. ترحم بر او جایز نیست زیرا ما با فرایندی از ظلم و افساد او در حق دیگران روبه‌رو هستیم.

خانمی بر اثر جهل یا جهالت به ورطه فسادی کشانده شده، حال راهی برای مدارا و تربیت و درمان او بدون شدت و حدّت وجود دارد؛ اما اگر برنامه سازمان‌یافته برای به فساد کشاندن دیگری داشت این مساله از پایه، فقه متفاوتی دارد.

در مقوله‌های دیگر هم همین‌طور است. فردی با مطالعه و تحقیقات به مکتب یا فکری میل می‌کند. مذهب و دین خود را ممکن است کنار بگذارد. این فرد باید مورد اصلاح و معالجه فرهنگی و فکری قرار بگیرد. برخورد آهنین راه درست و جواب بدهی برای او نیست. حالا اگر فراتر از فساد اعتقادی شخصی او به دنبال تشکیل گروه و شبکه و کانال تلگرامی و واتساپی برآمد و به ترویج فساد خود و تباه سازی دیگران بپردازد، این از همان مواردی است که فقه اسلامی با شدت وحدت با آن برخورد می‌کند.

احتمالاً اغلب حدود سخت اسلامی مختص زمانی است که رفتار فسادی رویکرد و طبع افسادی پیدا می‌کند.

انسان آزاد است فاسد باشد ولی آزاد نیست مفسد باشد. فاسد شدن عقوبت حکومتی ندارد اما افساد موضوع جرم و کیفری است.

البته به هیچ روی قصد ندارم بگویم بی‌حجابی جنبه افسادی ندارد. بحث این یادداشت این مساله نیست. تشخیص این‌که چه‌کاری فسادی و چه‌کاری افسادی است به بحث جدی‌تر نیاز دارد اما ملاک و مناط کلی آن این است که فساد و فاسد امری است که در درون یک فرد رخ می‌دهد. از زمانی که فساد درونی پایش به‌طور عمد به بیرون کشیده می‌شود و وصف افساد و مفسد بر او صدق می‌کند جنبه حقوقی و عمومی پیدا می‌کند.

کسی سیگار بکشد این فساد است از مصادیق فساد و تباهی اوست، حالا اگر او در پی سیگاری کردن مردم برآید، سیگار کشیدن را ترویج و تبلیغ کند یا اینکه طوری سیگار بکشد که به سلامت و بهداشت محیط خود صدمه بزند به همین میزان ابعاد افسادی و کیفری می‌یابد.

از مشکلات امروز ما خلط آشکار این دو و فقدان مرزبندی دقیق میان آنهاست. قلمرو و احکام فقه فساد و فقه افساد در حکومت اسلامی به‌طور خاص بسیار مهم است.

کسی که معتقد به افکار و رفتارهای انحرافی است با کسی که برنامه می‌ریزد که دیگران را به آن‌ها آلوده کند زمین تا آسمان متفاوت است.

البته ملاک فساد کنشی و اخلاقی یا فکری در جوامع مختلف فرق دارد. معیار در فساد در هر جامعه‌ای در سیستم‌های حقوقی و اخلاقی و عرفی جوامع نهفته است.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: محمدعلی, میرزایی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست