labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه و گزارش
commentبدون دیدگاه

اصولی و اخباری، هیچ اختلافی با یکدیگر ندارند!/ آیت‌الله وحید می‌گفت در مقابل تقلید، افتاء است نه اجتهاد/ استصحاب، اصطلاح اهل سنت است

مرحوم سید محمد باقر صدر می‌گوید هرگز نمی­توان یک حکم عقلی محض یافت که در روایات و آیات به آن ارشادی نشده باشد. بر این اساس اختلاف بین اخباری و اصولی خیلی اساسی نخواهد بود. اخباریان می‌گویند کتاب منبع مستقلی نیست و اصولیین نیز در عمل وقتی به کتاب نگاه می‌کنند می‌گویند کتاب باید با حدیث ضمیمه بشود، اگر ظهوری در کتاب هست، باید تمام قرائنش در کتاب و احادیث ما ملاحظه شود.

اختصاصی شبکه اجتهاد: اختلاف اصولیان و اخباریان از دیرباز وجود داشته و در کتب مختلف اصولی نیز منعکس شده است. در این میان، حجت‌الاسلام محمد بیابانی معتقد است هیچ اختلافی میان این دو گروه وجود ندارد. با او گفتگو کردیم تا از ادعایش برای ما بگوید. او که بیشتر به استاد اعتقادات مکتب تفکیک معروف است، در گفتگو با شبکه اجتهاد، از دلایل ادعایش مبنی بر عدم اختلاف میان اخباریون و اصولیها می‌گوید.

اجتهاد: منشأ اختلاف اصولیان و اخباریها در چیست؟

بیابانی: با اندکی تحقیق روشن می­‌شود که اختلاف اصولیان و اخباریان همچون اختلافاتی که در کتب ملل و نحل ذکر شده نیست. کسانی که جریان‌نگاری می‌کنند به حقیقت و سرمنشاء اعتقادات دقت نمی‌کنند. آراء علمای اصولی ما با آنچه در نظام فقهی اخباریین شکل می‌گیرد، مشترکات زیادی دارد. به علاوه اخباریان هم مختلف­‌اند. یک عده اخباری معتدل داریم. یک عده اخباری افراطی هستند و عده­ای از اخباریان هم خیلی به اصولیان نزدیک شده­اند به طوری که در مرز بین اصولی و اخباری جا می­گیرند. از سوی دیگر در میان علمای شیعه در واقع اخباری محض پیدا نمی­‌شود حتی محمدامین استرآبادی که سرسلسله اخباریان است،[۱]در اعتقادات مثل سایر متکلمین ما عقل‌گراست، نه نص‌گرا. و این عقل‌گرایی اخباریان در شرح اعتقادات با هم متفاوت است. شیخ حر عاملی نیز در اعتقادات عقل‌گراست، و اعتقادات را با ادله عقلیه اثبات می‌کند. کسان دیگری هم در حوزه اخباری‌گری وجود داشتند که در اعتقادات عقل گرا بوده‌­اند.

پس اخباری‌گری در تقابل با اصولیین و فقط در حوزۀ احکام است، نه در مقابل متکلمان و حال آنکه اگر کسی واقعاً بخواهد به نصوص تکیه کند نباید بین اعتقادات و اخلاق و احکام دین فرق بگذارد. بلکه باید همه را به نص و متن پیوند بزند. از کسانی که به اخباری گری معروفند تنها فیض کاشانی به دنبال طی این مسیر بوده است که در تمام حوزه های دین آراء خود را به نص پیوند بزند. وی از یک سو فیلسوف حکمت متعالیه است و از سوی دیگر اخباری است و در رسائلش تصریح می‌کند که باید اعتقادات را به نص پیوند زد، نه اینکه اعتقادات را از جای دیگر اخذ کرد. لذا می‌گوید: «نه متکلمم و نه متفلسفم و نه متصوفم و نه متکلّف بلکه مقلّد قرآن و حدیث پیغمبرم و از ماسوای قرآن مجید و حدیث اهل بیت و آنچه بدین دو آشنا نباشد بیگانه». این را دیگران هم می‌گویند. امّا  آثار فیض کاشانی در حکمت متعالیه نشان می­‌دهد که وی متعصب‌ترین شخص نسبت به این دیدگاه فلسفی است. ولی با این حال یک اخباری است.

بنده­ مقاله‌­ای در ارتباط با اختلاف اخباری و اصولی در نگاه فاضلین نراقیین نوشته­ ام و به بررسی این موضوع پرداخته ام که اختلافات بین اخباری‌ها و اصولی‌ها برپایۀ چه مبنایی شکل گرفته است. چون بین خود اصولی‌ها نیز در مسائل مختلف فقهی و اصولی اختلافات فراوان وجود دارد. لذا هر اختلافی نمی­تواند منشا جدایی یک جریان شود. یک جریان باید اصلی داشته باشد که آن آن اصل منشاء این اختلاف باشد.

اصولیان معتقدند منبع استنباط حکم، ۴ چیز است. عقل، اجماع، کتاب و سنت اما در نگاه اخباریین منبع استنباط حکم منحصر به روایات اهل بیت (سنت پیغمبر و روایات اهل تشیع) است از نظر آنان قرآن و عقل و اجماع هیچ یک منبعی مستقل شمرده نمی‌­شود. این دو نگاه منشاء اختلافات اصولیان و اخباریان بوده است اما باید دید آیا موردی یافت می‌­شود که عقل در آنجا حکمی می‌دهد اما روایت یا نصی که بشود حکم عقل را به آن کرد مستند وجود ندارد؟

مرحوم سید محمد باقر صدر می‌گوید هرگز نمی­‌توان یک حکم عقلی محض یافت که در روایات و آیات به آن ارشادی نشده باشد. بر این اساس اختلاف بین اخباری و اصولی خیلی اساسی نخواهد بود. اخباریان می‌گویند کتاب منبع مستقلی نیست و اصولیین نیز در عمل وقتی به کتاب نگاه می‌کنند می‌گویند کتاب باید با حدیث ضمیمه بشود، اگر ظهوری در کتاب هست، باید تمام قرائنش در کتاب و احادیث ما ملاحظه شود.

مرحوم سید محمد باقر صدر که یک اصولی خیلی محکم است می‌گوید در تمام قرآن نمی‌­توان آیه ای یافت که در آن احکامی ذکر شده باشد ولی روایتی در خصوص آن نیامده باشد. چنین چیزی یا نداریم یا اگر هم داشته باشیم خیلی به ندرت می‌شود پیدا کرد. بر این اساس عدم حجیت ظواهر از نگاه اخباریان و حجیّت آن، از نگاه اصولیان تاثیر چندانی در فتوا و نظر فقهی آنان در احکام نخواهد داشت و آراء این دو طایفه هیچ کجا با همدیگر از این جهت اختلاف پیدا نمی‌کند. پس هر چند روش و دیدگاه‌­ها تفاوت دارد اما این تفاوت در دیدگاه منجر به اختلاف و پیدایش زاویه‌ای در حکم نمی‌­شود.

اصل دیگری که اخباریین آن را قبول ندارند و اصولیین بر آن تاکید می­‌کنند، اجماع است. در عین حال اصولیین نیز اجماع را دلیل مستقل نمی­دانند و معتقدند که اجماع باید به حدیث برگردد و یک نشان از حدیث بدهد. اخباری می‌گوید که نه، چنین نیست که اجماع نشان از حدیث بدهد. یعنی اجماعی نداریم که با تکیه برآن اطمینان پیدا کنیم که در اینجا یک حدیثی بوده و آن حدیث منشاء اجماع شده است.

اصولیین ما، دست کم اصولیین معاصر، نیز معتقدند که هیچ دلیلی بر حجیت اجماع به ما هو اجماع نداریم بلکه حجیت اجماع به سنت برمی­گردد. اخباری نیز با این سخن مشکل ندارد و اگر اصولیان واقعاً این دیدگاه دربارۀ اجماع را در عمل به کارگیرند در این مورد نیز بین اخباری و اصولی اختلافی نخواهد بود.

اجتهاد: اما اجماع مشکل صغروی دارد.

بیابانی: اینکه از نظر صغروی چنین اجماعی وجود دارد یا نه خیلی بحث دقیقی است، مرحوم آقای خویی یک بحثی را مطرح کرده که آیا اغماء ناقض وضو هست یا نه؟ ایشان یادآوری می­کند که در هیچ یک از روایاتی که نواقض وضو در آنها مطرح شده ذکری از اغماء به میان نیامده است، درحالی­که در میان علمای شیعه از عصر غیبت تا معاصرین احدی را پیدا نکردیم که اغماء را ناقض وضو نداند. فقط یک نفر یعنی مرحوم صاحب حدائق توقف کرده است. در عین حال او نیز نتوانسته به ناقض نبودن اغما حکم کند و حال آن که اگر او براساس روایت عمل می‌کرد باید می‌گفت ناقض نیست.

از نظر آیت‌الله خویی توقف ایشان ضرری به اجماع نمی­زند و به آن اعتنایی نمی‌شود. ایشان سپس می‌گوید دراین باره نه آیه قرآن داریم، نه روایت و نه عقل، لذا نمی­توان به ناقض بودن اغما حکم داد مگر با قیاس؛ یعنی اینکه بگوییم چون اغماء مثل نوم است و نوم ناقض وضوء است پس اغما هم ناقض وضو خواهد بود. ایشان می‌گوید براین اساس من می‌توانم به این رای اجماع که اغماء ناقض وضو است فتوا بدهم.

آنچه آقای خویی در اینجا منشأ فتوا قرار داده نص صریح نیست بلکه برخلاف نص است؛ چون در نصوص نواقض وضو به صورت حصر ذکر شده است. توقف نیز بر خلاف نص است. لذا با پیگیری افکار و اندیشه­‌ها به این نتیجه می‌­رسیم که خیلی جاها اجتهاد یک معنای خاصی پیدا کرده که اخباریین با آن مخالفت کرده‌­اند یعنی اخباریین فکر می­‌کردند که در لایه­‌هایی از اصول شیعه نیز اجتهاد قیاسی و استحسانی اهل سنت رسوخ کرده است.

مشکل دیگر اخباریان با اصولیان در مورد بحث اعتبار حدیث بود. اینکه اعتبار حدیث صرفاً باید براساس سند بررسی بشود در یک زمانی خیلی اوج گرفته بود و اخباریین در مقابل این دیدگاه موضع گرفتند و تأکید کردند که علماء و حدیث شناسان شیعه همه بر متونی که براساس نظام خاص تدوین حدیث شیعه شکل گرفته صحه گذاشته و آنها را معتبر دانسته اند.

اما در عمل اصولیان نیز صرف بررسی سند را ملاک اعتبار احادیث قرار نمی­‌دادند بلکه بسیاری از مجتهدان معتقد بودند که اصلاً لزوم ندارد حدیث صحیح السند باشد، یا همۀ اسنادش ثقه باشد. بلکه موثوق الصدور بودن کافی است. البته در مورد قرائن اطمینان آور برای صحت حدیث و جهات موثوق الصدور بودن حدیث میان اخباریان و اصولیان اختلافاتی هست اما در عمل اختلافی جدی دیده نمی‌شود مثلاً اصولیانی همچون مرحوم نراقی و حاج آقا رضا همدانی تا مرحوم نایینی همه براساس اصول اعتبار کتاب پیش رفته‌اند و سند را خیلی پیگیری نمی‌کنند. اینها نشان می­‌دهد که در اینجا هم اختلاف ریشه‌ای بین اصولیان و اخباریان وجود ندارد.

وقتی از دور به این مسأله نگاه شود این تلقی پدید می‌­آید که میان اخباریان و اصولیان شیعه اختلافات ریشه‌ای وجود دارد اما وقتی وارد گود ‌شویم می‌بینیم که چنین نیست. یکی از مشکلات اخباریان به کارگیری واژه اجتهاد بود و آنها با واژه اجتهاد مخالفت داشتند. می‌گفتند اجتهاد برای ما نیست، برای اهل سنت است. و به جای آن باید از تعبیر افتاء و تقلید استفاده شود. لذا آنهایی که می‌خواستند از اجتهاد به معنایی که در میان اهل سنت مصطلح بود، پرهیز کنند، واژه اجتهاد را به کار نمی‌بردند،  حتی از استادمان آیت‌الله وحید پرسیدم که در نگاه شیعه، بحث اجتهاد مطرح بوده یا افتاء و تقلید؟ ایشان تصریح کردند که در اصل در نگاه شیعه اجتهاد و تقلید مطرح نبوده، بلکه افتاء و تقلید بوده است، اصلاً نباید اجتهاد در قبال تقلید قرار بگیرد بلکه افتاء در قبال تقلید قرار می­گیرد. اصطلاح اجتهاد از اهل سنت گرفته شده است.

اصطلاح استصحاب نیز در متون روایی وجود ندارد و از اصول اهل سنت به اصول ما وارد شده است. روایات ما از استمرار یقین سابق سخن گفته‌­اند. لذا اخباری از ورود اصطلاحات اصولی اهل سنت  به حوزه شیعه ابراز نگرانی می‌­کند و در برابر وارد کنندگان این اصطلاحات (اصولیان) جبهه می‌گیرد و کسانی که سطحی نگاه می‌کنند چنین می­پندارند که میان اخباری واصولی اختلاف اساسی وجود دارد.

اجتهاد: پس شما می‌فرمایید نزاع اخباریان و اصولیان لفظی است.

بیابانی: نه اینکه خودم نظر بدهم. از بزرگانی مثل سید محمد باقر صدر نقل می‌کنم، در مقاله‌­ای که ذکر آن گذشت هم همین‌ها را نگاشته­‌ام و یادرآور شده ام که زمینه­‌های فوق منجر به اختلاف اساسی نمی‌­شود و اگر در مواردی اختلاف اساسی پدید آمده مربوط به اخباری بودن اخباری و اصولی بودن اصولی نیست بلکه مربوط به امور دیگری است و الا اصولی هم می‌گوید من باید از این اصول استفاده کنم که منابع فتوای من است، اخباری هم در منابع فتوا به آنها مراجعه می‌­کند. اما در بحث اعتقادات در مواردی بین اینها اختلافاتی پدید می‌­آید.

اجتهاد: خیلی از نتیجه‌های فقهی‌شان شاید از همدیگر دور نباشد ولی در استنباط و اجتهاد چون اخباریین عقل را زیاد در اجتهاد دخیل نمی‌دانستند و اوّل و بالذات سراغ نصوص می‌رفتند، اصولی هم اوّل و بالذات سراغ نصوص می‌رود. ولی وقتی بحث ظواهر پیش می‌آید چون کار عقل است، آنها ظواهر قرآن را حجت نمی‌دانند.

بیابانی: آنها استظهار و ظهور را نفی نمی­کنند بلکه ظاهر را به اعتبار روایات ذیل آیه حجت می­دانند و چون در احکام آیه ای نیست که روایتی ذیلش نباشد در عمل میان اخباری واصولی اختلافاتی پدید نمی­‌آید.

اجتهاد: اختلاف فارغ از لفظ است به خاطر اینکه اخباری برائت عقلی و احتیاط عقلی را قبول ندارد و فقط برائت شرعی و احتیاط شرعی را قبول دارد.

بیابانی: این اختلاف نتیجه و اثر واقعی ندارد.

اجتهاد: جایی که نص نداریم چطور؟

بیابانی: چنین چیزی نداریم. برائت عقلی قبل از شرع است.

اجتهاد: همه اینها بعد از فحص است، چه برائت عقلی و چه برائت شرعی.

بیابانی: برائت عقلی قبل از شرع است و در این باره بین اصولی‌ها اختلاف است نه  بین اخباری و اصولی. اصلاً این یک بحث کلامی بوده که آیا اصل حظر است یا اصل اباحه است. بحث اصاله الحظر و أصاله الاباحه را قبل از شرع می‌گفتند. اما بعد از شرع را اخباری هم قبول دارد.

اجتهاد: اما در منطقه الفراغ نتیجه اصولی و اخباری و اخباری فرق می‌کند.

بیابانی: نه، منطقه الفراغ هم باز جای خودش را دارد. از عمومات نمی‌تواند خارج بشود. آنها اگر واقعاً بخواهند بر اساس نص  عمل کنند به مشکل نمی‌­خورند؛ چون نص در جای خود بحث‌های خودش را مطرح کرده است. یعنی اینجور نیست که اگر واقعاً کسی بخواهد احکام را از روایات اخذ کند بدون اینکه خودش به صورت مستقل نظر بدهد در آنجا دستش خالی بماند. بلکه می‌تواند براساس نص و متن (آیات قرآن و روایات) در مسائل موجود نظر بدهد، پس هیچ مشکلی برای اخباری پدید نمی‌آید.

به عنوان مثال گفته می­شود مقدمه واجب، واجب است. حال برخی مقدمات شرعی هستند و برخی شرعی نیستند. مثلاً وقتی مولی امر به جهاد کند تمام آن چیزهایی که برای جنگ لازم است حتی تک تک قدم­هایی که در این مسیر برداشته می­شود واجب است. این یک اصلی است که هیچ یک از اخباریان آن را رد نمی­کنند. لذا نمی­توان چنین نسبتی به اخباریان داد که به عقل خودشان هم اصلاً هیچ چیزی را قبول ندارند. پس اختلاف اخباری با اصولی در اینها نیست. اختلاف اساسی روی همان منابع است که آن هم در فقه اختلافی پدید نمی­آورد. اصلاً به تصریح مرحوم سید محمدباقر صدر جایی که بتواند اینها را در نتیجه از هم جدا کند نداریم.

اجتهاد: جایی که احکام ورود زن‌ها به ورزشگاه را می‌خواهیم بحث فقهی کنیم و نص خاصی هم نیست، اخباری اینجا می‌خواهد چه کار کند؟

بیابانی: اصولی می‌خواهد چه کار کند؟

اجتهاد: اصولی مثلاً می‌رود سراغ مسائل شریعت، می‌رود سراغ برائت عقلیه.

بیابانی: یا باید استظهار باشد یا برائت شرعی. برائت شرعی یک چیزی است که روایت گفته، عقل که مستقل در اینجا کار نمی‌کند. در هیچ کدام از احکام، شیعه قائل نیست که من عقلم مستقل است. عقل باید یک راهی پیدا کند که از خود متن در بیاورد. اگر این براساس قیاس شکل بگیرد که شیعه قیاس را قبول ندارند. اگر براساس استظهار شکل بگیرد اخباری و اصولی در استظهار از متن فرقی ندارد. یک اخباری پیدا کنید که در این نظریات نظر ندهد و متوقف بشود. معلوم است که او براساس متن حرکت نمی‌کند. وقتی متنی نداریم نمی‌توانیم چیزی بگوییم.

اجتهاد: اخباری بحث حجیت قطع را علی القاعده نباید قائل باشد.

بیابانی: حجیت قطع بما هو قطع را بله.

اجتهاد: پس برای علم نباید هیچ جایگاهی قائل بشویم.

بیابانی: وقتی ظهور برایشان حجت است، نص برایشان حجت است، قطع نیز حجت خواهد بود؛ چرا که ظهور و نص به قطع منجر می‌شود و قطع بدون مستند نیز برای هیچ کسی حجت نیست.

اجتهاد: مناشیء عقل، کتاب و سنت نیست، بلکه منشأ، قرائن و شواهد عقلی است.

بیابانی: یک بحث خیلی عجیبی در اصول بوده که می­‌گفتند قطع بما هو قطع حجت است. آقای اعتمادی در رسائل می‌گفت: حتی قطعی که از پریدن کلاغ هم آمده حجت است اما باید دانست که مراد، قطع شخصی است نه قطع نوعی. لذا قطع شخصی کسی که در مقام فتوا دادن است نباید اعتبار بشود.  بنابراین در این جهت (در فتوا دادن) هم فرقی بین اصولی و اخباری نیست.

اجتهاد: مناشئ قطعش عقلی است، مناشئ قطعش شرعی نیست.

بیابانی: نمی‌شود. در احکام نمی‌توانیم به این صورت عمل کنیم. اصولی با اخباری در این جهت فرقی ندارند. امروزه عده‌ای از اندیشمندان که در زمره اصولیان شمرده می‌­شوند مرزهای اصول را به هم ریخته­اند و فتواهایی می­‌دهند که حتی حوزه اصولی ما نیز در مقابل آن جبهه می‌گیرد، به خاطر اینکه این عده از اصول استنباط احکام فراتر می‌روند و منشأ حکم آنان اصول مصطلح شیعه نیست. بلکه اموری دیگری همچون مصالح مرسله و … است.

———————————————

[۱]. البته برخی محدثانی همچون شیخ صدوق را نیز اخباری می­دانند اما جریان اخباری گری شیعه از محمدامین استرآبادی آغاز شده است.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست