مکتب آیت‌الله خویی(ره) در کلام استاد موسوی خلخالی

آیت‌الله خویی نه صرفاً یک فقیه اصولی، بلکه «مربی» و شاگرد پرور بود. قصد داشت که شاگردان خود را تربیت علمی و معنوی کند، آن‌ها را رشد دهد و به فقاهت برساند. برای رسیدن به این مقصود به آن‌ها میدان می‌داد که سؤال و جواب کنند؛ اشکال کنند و سپس پاسخ آن‌ها را می‌داد. آیت‌الله خویی برای ما شاگردان؛ معلم، مربی و پدر روحی بود.

اختصاصی شبکه اجتهاد: استاد سید محمدمهدی موسوی خلخالی، از شاگردان برجسته و کم‌نظیر آیت‌الله خویی در مصاحبه‌ای با مجله حریم امام امتیازات علمی و معنوی استاد معظم خود را بیان کرده است. آیت‌الله خلخالی همچنین در زندگی‌نامه خودنوشت و مصاحبه‌‌ها، آثار و تألیفات خود پیرامون شخصت علمی و اخلاقی آیت‌الله خویی مطالبی ذکر نموده است که خلاصه و مضمون آن تقدیم می‌شود.

آیت‌الله موسوی خلخالی(ره): من از سال ۱۳۷۰ هق تا سال ۱۳۸۴ هق به مدت ۱۴ سال در درس خارج فقه و خارج اصول آیت‌الله خویی شرکت کردم. دو دوره اصول ایشان شرکت کردم و تقریرات آن را نوشتم که بخشی از آن به نام «اصول فقه الشیعه» منتشر شده است.

آیت‌الله خویی حدود ۷ دوره اصول تدریس کردند که هر کدام ۶ یا ۷ سال طول می‌کشید. تمام بحث خارج مکاسب ایشان را شرکت کردم و همه تقریرات ایشان را نوشتم. ایشان، استاد خیلی خوبی در مکاسب بود. قسمتی از خارج فقه ایشان از بحث شرح کتاب عروه‌الوثقی را نیز شرکت کردم و تقریرات آن را نوشتم که بحث اجتهاد و تقلید و مقداری از بحث طهارت آن چاپ شده است. ایشان در فقه قوی بود و کاملاً به سؤالات جواب می‌داد.

در تمام مدت بحث تفسیری آیت‌الله خویی نیز شرکت کردم و تقریرات آن را نوشتم. آیت‌الله خویی هم در فقه و هم در اصول قوی بود و در فقه و اصول دارای ابتکاراتی بود. در اصول که معلوم است و ابتکارات اصولی ایشان اخیراً در نجف در رساله‌ای ارائه گردید. (۱)

همچنین مرحوم استاد سید مرتضی حکمی از شاگردان فاضل آیت‌الله خویی و داماد ایشان نیز در مقدمه‌ای که بر جلد اول مجموعه موسوعه الامام الخویی «کتاب التنقیح فی شرح عروه‌الوثقی» تألیف آیت‌الله میرزاعلی آقا غروی، تحت عنوان زندگی‌نامه آیت‌الله خویی بیان نموده؛ ابتکارات متعدد اصولی، فقهی و رجالی ایشان را در بیان کرده است.

آیت‌الله خویی در درس اصول خود، نظرات اصولی میرزای نائینی، آقا ضیاء عراقی و شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و نظرات اصولی خودشان را بیان می‌فرمود. در درس از میرزای نائینی به شیخنا الاستاد، از آقا شیخ محمدحسین غروی اصفهانی به بعض مشایخنا و از آقا ضیا عراقی به بعض الاعاظم تعبیر می‌فرمود.

آیت‌الله خویی بیشتر در درس، نظرات میرزای نائینی را مطرح می‌کرد و به نظرات ایشان توجه خاصی داشت؛ با آنکه کاملاً نسبت به ایشان اظهار ادب و احترام می‌کرد، اما در عین حال نظرات ایشان را نیز نقد می‌کرد و بر آن تعلیقه و حاشیه می‌زد و اشکال‌هایی داشت. ایشان در برابر نظرات میرزای نائینی و سایر اساتید خودشان، ابتکارات اصولی خاص خود را داشت.

راجع به جایگاه اصولی آیت‌الله خویی نسبت به افراد معاصر ایشان مانند شهید سید محمدباقر صدر نیز باید گفت: جایگاه برتری داشتند. بالاخره ایشان استاد بود.‌ آقای صدر، یک دوره اصول ایشان حاضر شد و خیلی هم مورد علاقه ایشان بود. (۲)

آیت‌الله خویی، در مباحث فقهی و اصولی حضور ذهن قوی داشت و در مباحث مستحضر بود و فوری جواب می‌داد. خیلی حاضر جواب بود. ایشان نه‌تنها در فقه و اصول بلکه در علم رجال نیز صاحب‌نظر و دارای مبانی بوده و نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری در علم رجال داشته است.

آیت‌الله خویی برای کتاب «معجم رجال الحدیث»، بسیار زحمت کشید و زمان بسیاری صرف نمود. آیت‌الله خویی می‌فرمود: در جوانی و ایام تحصیلم خیلی عشق داشتم شب‌ها مطالعه کنم و بیدار بمانم و این کار را انجام می‌دادم … .

ایشان بعد از حضرات آیات سید ابوالحسن اصفهانی، سید عبدالهادی شیرازی، سید محمود شاهرودی و سید محسن حکیم به زعامت و مرجعیت شیعه رسید.

آیت‌الله خویی می‌فرمود: این رساله‌ای که نوشتم، برایم خیلی اسباب زحمت شده است. عرض کردم چرا؟ فرمود: استفتائات و سؤالات می‌آید، باید جواب دهیم. برای این کار گرفتار شدیم و لکن تکلیف شرعی است که آیه شریفه می‌فرماید: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَما»(آیه ۱۲۲ سوره توبه) باید تفقه کنیم و به مردم هم انذار کنیم. انذاری که مراجع می‌کنند همان رساله عملیه‌ای است که دست مردم می‌دهند. در آیه هم فرموده است انذار کنید. انذار ما هم همین است. تکلیف شرعی ما این است که این کار را انجام دهیم. دیگران هم اگر در خودشان لیاقت کامل و کافی ببینند و تکلیف شرعی احساس کنند باید مهیای این کار باشند تا مقام مرجعیت در شیعه محفوظ بماند. افتخار شیعه به این معنا است. (۳)

آیت‌الله خویی، تقریباً تنها استاد خوش‌بیان در نجف بود. ایشان در ارائه ترتیب مباحث، دسته‌بندی مباحث، ورود و خروج و استنتاج مطالب، ابتکار داشت که در تقریرات من و سایر شاگردان قابل مشاهده است.

آیت‌الله خویی شخصی محقق، بحاث و مربی بود. ایشان در نظریات خویش؛ در فقه، اصول، تفسیر، رجال، کلام، فلسفه و… به تحقیق پرداخته بود و صاحب‌نظر بود.

«بحاث» بود یعنی این‌گونه بود که اگر کسی به ایشان اشکالی می‌کرد، از نظریه خویش دفاع علمی جانانه می‌کرد و توان دفاع از نظریات علمی خویش را داشت. بالأخص با شاگردان در درس بحث می‌کرد و اشکالات آن‌ها را پاسخ می‌گفت و در مجالس علمی علما و فقها، اگر بحثی می‌شد، مشارکت می‌کرد.

آیت‌الله خویی نه صرفاً یک فقیه اصولی، بلکه «مربی» و شاگرد پرور بود. قصد داشت که شاگردان خود را تربیت علمی و معنوی کند، آن‌ها را رشد دهد و به فقاهت برساند. برای رسیدن به این مقصود به آن‌ها میدان می‌داد که سؤال و جواب کنند؛ اشکال کنند و سپس پاسخ آن‌ها را می‌داد.

آیت‌الله خویی، وقتش را هدر نمی‌داد. بیکار می‌شد مطالعه می‌کرد و تحقیق می‌نمود‌. متواضع بود و بسیار خوش‌اخلاق، اهل گعده بود‌.‌ با اخلاق خوش، طلاب و شاگردان را تربیت می‌کرد و به اشکالات آن‌ها پاسخ می‌گفت‌.

روزهای پنج‌شنبه مجلس روضه‌ای داشت و علما به مجلس ایشان می‌آمدند و متقابلاً ایشان نیز به مجالس روضه سایر علما شرکت می‌کرد‌.

آقای خویی، شاگردان را تشویق می‌کرد که تقریرات درس را بنویسند و چاپ کنند. از جمله من و آقا میرزاعلی آقا غروی و آقا شیخ مرتضی بروجردی را تشویق به این کار می‌کردند. من را خیلی تشویق کردند که تقریرات ایشان را بنویسم و می‌فرمودند: وقتی چاپ کردی بیاور تا ببینم. بعد از چاپ هم، احیاناً اگر غلط‌های چاپی را می‌دیدند، خودشان تصحیح می‌کردند‌. آقای خویی می‌فرمود: این تقریراتی که می‌نویسید، هم نظرات علمی ضبط و ثبت می‌شود و هم برای آیندگان در حوزه، قابل استفاده است و می‌توانند از آن‌ها بهره بگیرند‌.

آیت‌الله خویی به شاگردانش علاقه داشت و اظهار محبت می‌کرد، حتی فرزندان سایر مراجع را نیز مانند فرزندان خود دوست داشت. ایشان برای ما شاگردان؛ معلم، مربی و پدر روحی بود.

آیت‌الله خویی فرمودند: سابقه تدریس من بسیار زیاد است. من حتی قبل از طلبگی تدریس می‌کردم. از کودکی تدریس می‌کردم. من مکتب می‌رفتم و درس‌هایی را که در مکتب فرا می‌گرفتم برای اینکه در ذهنم خوب جا بیفتد در عالم کودکی به حیوانات اهلی خانه مانند کبوترها و مرغ و خروس‌ها یاد می‌دادم.

من با آقایان سیستانی، وحید و سید محمدباقر صدر و‌ آقای فلسفی، هم‌دوره بودیم. یک شب‌ آقای سیستانی گفتند: ما الآن دوره دوم است که در درس شرکت می‌کنیم. خوب است به آقا بگوییم: فکر بیشتری بکنید و مطالب جدیدی بیان کنید که هم برای ما که دوره دوم است، مطالب جدیدی باشد و هم آن‌هایی که دوره اولشان است، استفاده کنند. گفتم: این حرف دل من است. مشکلی ندارد.

پس از پایان درس‌ آقای خویی، این مطلب را به ایشان گفتم. فرمود: این درسی که من برای شما می‌گویم، گفتنی‌‌های سه استاد بزرگ است: مرحوم نائینی، آقاضیاء عراقی و آقا شیخ محمدحسین اصفهانی و خود من هم اگر نظری داشتم، ضمیمه کردم و نتیجتاً درس من محصَّل افکار چهار استاد است. شما این را درست ضبط کنید و دقت کنید. برای استنباط، همین کافی است. دنبال فقه بروید، فقه جواهر از اول طهارت تا دیات ۵۷ کتاب است؛ این‌ها را نگاه کنید، عمر کافی نیست.

اصول یک فن است و مطالبش خیلی کشیدنی است. خیلی جر و بحث می‌شود؛ قلت و ان‌قلت خیلی در آن می‌شود. ثمره عملی بر آن مترتب نیست، همین مقدار که ثمره علمی دارد، کافی است. هذا اولاً و ثانیاً من نه میلش را دارم، نه وقتش را دارم.

من با‌ آقای خویی، علاوه بر شاگردی، نسبت فامیلی نیز دارم. و با پسر بزرگ ایشان، آقا سید جمال‌الدین خویی با جناق هستم. لذا گاهی نهاری یا شام می‌آمدند و با ایشان ارتباط نزدیک داشتم.

ایشان به من لطف و عنایت خاصی داشتند، هنگامی که از نجف به تهران رفتم و قصد اقامت نمودم، طی نامه‌ای حزن و تأثر خود را بیان نمودند. ایشان از من خواستند که به نجف برگردم ولی زمینه فراهم نشد. پس از آنکه در تهران اقامت نمودم و به تدریس پرداختم، ایشان به من فرمودند به مشهد برو و در آنجا به تدریس بپرداز لذا به توصیه ایشان به مشهد آمدم.

تهیه و تدوین: حسن طالبیان شریف

—————————

۱- منظور آیت‌الله خلخالی، ابتکارات اصولی آیت‌الله خویی است که توسط آیت‌الله شیخ اسحاق فیاض در رساله‌ای جمع‌آوری و منتشر شده است.

۲- مرحوم آیت‌الله خلخالی، با شهید سید محمدباقر صدر، هم‌دوره و همدرس بود و یک دوره اصول را با هم نزد آیت‌الله خویی خوانده بودند و اشکالات شهید صدر و پاسخ آن اشکالات را در درس آیت‌الله خویی شاهد بود‌. آیت‌الله خلخالی در درس خارج اصول خود، کم‌وبیش نظرات شهید سید محمدباقر صدر را مطرح و نقد و بررسی می‌کرد.

 توضیح این نکته نیز لازم است که شهید سید محمدباقر صدر در زمان حیات آیت‌الله خویی، در رابطه با شاگردی خود نزد آیت‌الله خویی فرموده است:

رابطه من با استاد و سید ما «امام خویی»، شریف‌ترین و پاک‌ترین روابط زندگی به شمار می‌رود. در محضر این استاد، نور علم را یافتم و طعم معرفت را چشیدم. از بزرگ‌ترین نعمت‌هایی که خداوند به بشر، پس از ایمان ارزانی می‌دارد، علم است و اگر بخشی از این علم را کسب کردم به‌واسطه امام خویی بود‌. من جز ثمره‌ای از ثمرات وجود و الطاف بزرگوار ایشان و فرزندی از فرزندان معنوی ایشان نبودم.

مرحوم شهید سید محمدباقر صدر، معتقد به اعلمیت آیت‌الله خویی بود و بارها به‌صراحت این مطلب را اعلام کرده بود. ایشان حتی در زمان آیت‌الله بروجردی، نیز ایشان را اعلم بر‌ آقای بروجردی می‌دانست. احترام خاصی به آیت‌الله خویی می‌گذاشت و دست ایشان را می‌بوسید.

۳- به نظر می‌رسد آیت‌الله خویی، به بخشی از زحمت‌هایی که متحمل شدند، اشاره فرمودند که همین پاسخ به استفتائات است والا علاوه بر سختی‌های حاصل از تحقیقات و استخراج فتوا‌‌ها و پاسخ به استفتائات مختلف در ابواب مختلف فقهی و مسائل مستحدثه، بحث زعامت و مدیریت حوزه علمیه نجف، رسیدگی به امور شهریه طلاب در اقصی نقاط عالم تشیع از جمله عراق و ایران و‌… نیز مطرح می‌گردد.

علی‌الخصوص آنکه به این نکته نیز توجه کنیم که مرجعیت آیت‌الله خویی، جهانی بود و نسبت به امور دینی و مذهبی، مالی، جانی و…شیعیان، احساس مسئولیت می‌کرد.

مرجعیت ایشان، مقارن با حکومت بعثی عراق و بالأخص شخص صدام شد و حکومت بعثی عراق درصدد تضعیف شیعیان و تعطیلی حوزه علمیه نجف بود، خصوص آنکه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بعدها از سوی صدام آغاز شد و صدام درصدد گرفتن فتوا بر علیه ایران بود و بعد از اتمام جنگ بر علیه ایران، قیام شیعیان عراق “انتفاضه “علیه حکومت صدام، رخ داد و آیت‌الله خویی نیز مقاومت می‌کرد و سعی در حفظ حوزه هزار ساله نجف و جان شیعیان می‌کرد‌. در این سال‌ها حکومت بعثی عراق، ایشان را بسیار اذیت و آزار کرد. از تهدید آیت‌الله خویی و فرزندان تا زندانی کردن اصحاب و شاگردان برجسته و تبعید و شکنجه و به شهادت رساندن آن‌ها خود داری نکرد مانند حضرات آیات شهید سید محمدباقر صدر، شهید میرزاعلی آقا غروی، شهید شیخ مرتضی بروجردی، شهید سید محمدرضا موسوی خلخالی، شهید سید محمدتقی خویی فرزند ایشان در سانحه تصادف ساختگی و حتی به نقلی خود ایشان نیز شکنجه شده و در اثر آن به شهادت رسید، لذا در این دوران مرجعیت، سختی‌ها و اذیت‌های زیادی کشیدند و دچار تألمات روحی فراوانی گردیدند.

در صفحه ۱۱۷ کتاب شمع فروزان، آیت‌الله شیخ اسحاق فیاض نیز به موضوع این سختی‌ها و رنج‌های آیت‌الله خویی، اشاره و بلکه تصریح شده است.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست