انسان بماهو انسان پاک و طاهر است. نجاست ذاتی ندارد. بله اگر نجاست عارضی داشت باید انسان پرهیز بکند و لذا اگر گفتهشده انما المشرکون نجس این نجس به معنای پلیدی است، پلیدی فکری و عقیدتی و احتمالاً رفتاری است نه به معنای نجس که بگوییم دست خیس به بزنید، دستتان نجس میشود.
اختصاصی شبکه اجتهاد: به مناسبت سالروز پیام تاریخی امام خمینی به گوباچف، به بحث فقه روابط بینالملل، تعریف، بایستهها و نظام مسائل آن پرداختیم. حجتالاسلام دکتر احمدعلی قانع، علاوه بر اینکه معاون پژوهش دانشکده ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) را بر عهده دارد، سالها نیز رییس دانشگاه اسلامی غنا بوده است. با او از ظرفیتهای فقه بینالملل برای تبدیل به یکی از رشتههای فقهی سخن گفتیم. او معتقد است در فقه اسلامی، هیچ حکمی که مانع از تحقق روابط بینالملل مناسب با سایر ادیان و ملل باشد وجود ندارد. مشروح این گفتگو از نگاه شما میگذرد.
اجتهاد: مراد از فقه روابط بینالملل چیست؟
قانع: باید ببینیم کسی که این واژه را استفاده میکند مقصودش چیست. ولی اگر خودمان باشیم و خودمان، میگوییم مراد از فقه بینالملل، فقهی است که پیرامون موضوعاتی که در روابط بینالملل مطرح میشود نظر میدهد. بهعنوانمثال، فقه راجع به تعامل با انسانهای مختلف که از ادیان و مذاهب مختلف هستند، راجع به نجاست و پاکی آنها، راجع به نکاحشان، راجع به خریدوفروش با آنها و مسائلی از این قبیل چه نظری دارد؟
اجتهاد: با توجه به برخی فتاوای فقهای سنتی از قبیل نجاست و عدم احترام مال، دم و فرج کفار، آیا اساساً میتوان روابط بینالملل را از منظر فقه ترسیم کرد؟
قانع: قبلاً هم ما یکبار بحثی شبیه این بحث را داشتیم. شما گفتید که در مسئله نجاست ذاتی یا عارضی کافران، مشهور فقها فتوایی دارند که این فتوا از روایات برنمیآید و لذا بنده بهعنوان یک طلبه و محقق رفتم سراغ نظر دوم و نظر سوم.
نظر دوم، نظر کسانی مثل مقام معظم رهبری است که اینها میگویند که اهل کتاب، یعنی یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و صابئین را هم میشود بنا به دلایلی اضافه کرد اینها نجاست ذاتی ندارند. نجاست عارضی دارند و بنابراین اگر دستشان و بدنشان شسته باشد تمیز است و نجس نیست؛ و اگر هم احیاناً در روایات گفتهشده که از سؤر (نیم خورده) آنها استفاده نکنید، یا اگر دست دادید، دستتان را بشویید، این به خاطر نجاست عارضی است، به خاطر اینکه اینها با شراب و امثال نجاسات دیگر سروکار دارند و احیاناً تطهیر نمیکنند.
اما نظر سوم که نظر برخی از افراد هست، این است که انسان بماهو انسان پاک و طاهر است. نجاست ذاتی ندارد. بله اگر نجاست عارضی داشت باید انسان پرهیز بکند و لذا اگر گفتهشده «انما المشرکون نجس»، این نجس، به معنای پلیدی است، پلیدی فکری و عقیدتی و احتمالاً رفتاری است نه به معنای نجس که بگوییم اگر دست خیس به آنها بزنید، دستتان نجس میشود. ما بر مبنای فتوای فقهای سنتی در این مسئله وارد نمیشویم.
همینطور عدم احترام مال، آن مقداری که من خبردارم کسی نگفته است. عدم احترام مال فقط در ارتباط با کافران حربی است نه همه کافران و نه همه غیرمسلمانان. ما باید نسبت به اموال انسانهای دیگر به هر دین و مذهبی که هستند احترام بگذاریم.
همینطور در مسئله خون و فروج کفار، این هم محترم هست و لکل قوم نکاح. هر قومی نکاحی دارد. تجاوز به فروج کفار و کشتن هیچ انسانی جایز نیست، مگر اینکه حربی باشد. کافر حربی هم که تعریفش مشخص است.
اجتهاد: آیا اساساً میتوان روابط بینالملل را از منظر فقه تقسیم کرد؟
قانع: اگر این نظرات را در نظر بگیریم، یقیناً روابط بینالملل از منظر فقه ترسیم میشود، همه انسان ملزم هستند که به مال، جان و مسائل ناموسی همدیگر احترام بگذارند و هیچ تجاوزی نداشته باشند.
اجتهاد: ابواب فقه موضوعی روابط بینالملل چیست؟
قانع: اجمالاً میتوانم بگویم که بحث طهارت و نجاست، بحث احترام اموال یکدیگر، بحث احترام جان یکدیگر، بحث احترام فروج، بحث ذبح آنها که آیا ذبح آنها به درد ما میخورد یا نمیخورد؟ که قاعدتاً جوابش این است که ذبح باید حتماً توسط مسلمان باشد. ما در اینجا ذبح آنها را بههیچوجه قبول نداریم. مسائلی از این قبیل. موضوعاتی که در روابط بینالملل وجود دارد را از منظر فقه بررسی میکنیم و حکم مسئله را بیان میکنیم.
اجتهاد: آیا بحث صدور انقلاب که در نامه امام به گورباچف متبلور است دارای مبانی فقهی است؟ این مبانی را توضیح دهید.
قانع: من الآن نامه حضرت امام را به خاطر ندارم. اصل نامه را به خاطر دارم، مطالب و محتوایش را به خاطر ندارم. ولی اگر حضرت امام کلمه صدور انقلاب را فرموده باشند، ما اعتقاد داریم که انقلاب اسلامی قرائتی از دین و احیاء مجدد دین اسلام است. انقلاب در درون خودش همان چیزی است که دین میگوید. البته قرائت ما از دین، قرائت اهلبیتی و قرائتی است که اهلبیت علیهمالسلام فرمودند. صدور انقلاب معنایش این است که ما اعتقاد داریم اسلام باید در دنیا فراگیر بشود، «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» و تبعاً این فراگیر شدن هم برای سلطهطلبی و اشغال سرزمین نیست. برای رسیدن به حکومت و قدرت نیست. برای بیدارسازی انسانهاست. برای این است که انسانها از حکومت طاغوت و از حکومت نفس اماره رها بشوند. همانطور که در آیهای از قرآن، خداوند خطاب به اهل کتاب میفرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ» اینکه لا نعبد الا الله همهجا شیوع پیدا بکند این به نفع دنیا و آخرت همه انسانهاست.
«لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضًا أَرْبابًا مِنْ دُونِ اللّهِ» این سلطه کشی و سلطهپذیری و حکمرانی که بهزور افراد بر افراد دیگر دارند این باید نفی بشود. البته نمیخواهم بگویم حاکمیت نباید وجود داشته باشد. نه، حاکمیت و امارت هست. هر دونفری که باشند یک نفرشان باید فرمانده و دیگری باید فرمان پذیر باشد. ولی باید بر اساس مبنای دین، بدون زورگویی و سلطهگری و سلطهپذیری، این اتفاق صورت بگیرد؛ بنابراین مبانی فقهی این بحث میتوانیم بگوییم اصل لزوم عبادت خدا و نفی طاغوت این ریشه این مسئله است.