دانش فقه مصرف ­‌کننده است؟/ حسین الهی خراسانی

اختصاصی شبکه اجتهاد: چندی پیش حجت‌الاسلام‌ والمسلمین علی شفیعی در گفتگو با شبکه اجتهاد نکاتی را در مورد مصرف‌کننده بودن دانش فقه در مبنا و روش فرمودند که به نظر حقیر پذیرش آن بی‌­اشکال نیست.

ایشان در این گفتگو فرموده‌­اند: «اجمالاً خود دانش فقه تولید مبنا نمی‌کند بلکه از جاهای دیگری مبانی خود را اتخاذ می‌کند. در مباحث روشی نیز همین‌طور است و خود فقه دانش مولد روش هم نیست. از دانش دیگری مثل اصول فقه این روش‌ها را اتخاذ می‌کند. پس فقه یک دانش مصرف‌کننده است.»

اگر منظور این است که «مبادی تصدیقی» دانش فقه از دانش­ها دیگر گرفته می‌­شود، باید گفت جز فلسفه، تمامی دانش‌­ها این گونه‌اند.‏(مصباح، ۱۳۹۶، ج ۱، ص ۷۳) هر دانشی پیش­فرض‌­هایی دارد که خود، متکفل اثبات آن­ها نیست و به علوم دیگر محول می­شود. به‌عنوان نمونه دانش مهندسی، «گرد بودن کره زمین» و «قانون جاذبه» را نه اثبات می‌­کند و نه موردبحث قرار می‌دهد؛ بلکه این دو گزاره در دانش‌­های دیگر مثل فیزیک اثبات‌شده‌اند و به آنجا محول می­‌شود. پس دانش فقه ازاین‌جهت خصوصیتی ندارد و این (اصول موضوعه داشتن)، ویژگی هر دانشی جز فلسفه است و فلسفه­ی هر علمی به این مبادی می­‌پردازد.

دانش فقه همچنین مانند بسیاری از علوم، تولید مبنا می­‌کند. قواعد فقه و اصول عملیه، مبانی تولیدشده‌­ی دانش فقه است که آن­‌قدر موردبررسی علمی قرار گرفت که بعدها تبدیل به یک شاخه مطالعاتی و حتی دانش جداگانه، یعنی اصول فقه شد!

در حوزه روش نیز ماجرا به همین منوال است. فقه، روش خود را از اصول فقه نگرفته است؛ اصول فقه به مناسبت روشمند بودن فقه به وجود آمده است. این­گونه نیست که «ابتدا دانشی به نام اصول فقه بوده است که در مورد قواعد استنباط احکام شرعی از ادله سخن بگوید، سپس دانشی به نام فقه به وجود آمده باشد که به استنباط احکام شرعی بپردازد و روش خود را از اصول فقه بگیرد»؛ بلکه دانشی به نام فقه، با تلاش جمعی و روشمند در طول تاریخ شکل گرفته است که به استنباط احکام شرعی می‌پردازد. آنگاه قواعد یا عناصر مشترک این استنباط آن­قدر مورد توجه قرار گرفت و نسبت به آن تلاش­‌های علمی صورت گرفت که از مقدمه کتب فقهی، تبدیل به یک دانش مستقل درجه‌دو، یعنی اصول فقه شد.‏(صدر، بی‌تا، ج ۱، ص ۵۰) بنابراین دانش فقه نه‌تنها روشمند است، که مباحث روشی آن از ۱۲ قرن پیش مورد مطالعه مستقل قرار می­‌گرفته است ‏(شافعی، همیم، و فحل، ۲۰۰۹)، یعنی زمانی که در هیچ دانش دیگری تا قرن­ها بعد مباحث روش­‌شناسی از اساس به­‌صورت مستقل مطرح نبوده است!

بنابراین به نظر می­‌رسد جز فلسفه، باقی دانش‌­ها یا همگی مصرف ­کننده­‌اند یا هیچ‌کدام مصرف­ کننده نیست و تقسیم دانش‌­ها به مصرف­ کننده و تولید کننده‏ (سروش، ۱۳۶۸، بخش پنجم) بی­‌اساس و غیرعلمی است[۱]. بهتر است امثال دکتر سروش که در زمینه‌ی فلسفه علم یا علوم اسلامی تحصیلات دانشگاهی یا حوزوی نداشته‌­اند در این زمینه اظهار نظر نکنند، اگرچه دکترای داروسازی داشته باشند.

 نویسنده: حسین الهی خراسانی؛ طلبه سطح ۴ فقه مقارن، مرکز آخوند خراسانی

پانوشت: ۱ توضیح آن­که تنها کاربرد اصطلاح «دانش مولّد» (The productive sciences) مربوط به تقسیمی است که برای اولین بار توسط ارسطو به­‌کاربرده شد و شامل دانش­‌های منجر به محصول مانند کوزه­‌گری و کشتی­‌سازی می‌­شد، قسیم آن نیز دانش‌­های کاربردی مانند سیاست و دانش­‌های نظری مانند فلسفه بود.‏(Shields, 2016) روشن است که این تقسیم­‌بندی و اصطلاح در فلسفه علم هیچ ارتباطی با تقسیم‌­بندی بالا ندارد.

منابع

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها:

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست