labelدیدگاه و گزارش, فرهنگ و ارتباطات
commentبدون دیدگاه

روش شناسی فقه هنرهای نمایشی

شبکه اجتهاد: فقه بر زیبایی، پاکی و تعالی هنر تمرکز دارد. “شناخت موضوع هنر نمایشی”، “شناخت منبع فقه هنرهای نمایشی” و “شناخت ابزار تفسیر نصوص ناظر به هنر نمایشی”، سه محور اساسی در روش شناسی فقه هنرهای نمایشی است.

هنر نمایشی افزون بر جوانب و مؤلفه‌های هنری ویژه، متاثر از روابط اجتماعی و فرهنگی است و به همین جهت از حیث “تبیینی” نیازمند دست یابی به معرفت بینارشته‌‌ای حاصل از چند دانش از جمله ارتباطات و هنر است. چنین موضوعاتی را نباید به صورت جدا از روابط اجتماعی و هنری جامعه دید، همانگونه که نباید این معرفت را بدون نگاه دانشی به آن، به انجام برسانیم.

مؤلفه‌های هنرهای نمایشی در موضوع شناسی آن

زمان، مکان، پیکر (حضور فیزیکی هنرمند) و مردم عناصر چهارگانه هنرهای نمایشی است.

عنصر زمان، «وحدت لحظه» از ویژگی‌های هنر نمایشی است؛ لحظه هنرمند و مخاطب، لحظه تولید و عرضه، لحظه توزیع احساس در خلاقیت و استقبال از آن، لحظه‌های شکل گیری هنر و زمان جاری واقعی، یکی است؛ این وحدت لحظه‌‌ای هنر نمایشی را زنده، سرزنده و جاری در بستر زندگی و جزئی از آن قرار می‌دهد.

واکنش لحظه لحظه‌‌ای مخاطبان در برابر لحظه لحظه نمایش، جزء اساسیِ شکل دهنده به حیات، تازه بودن، سرزنده بودن، معنا داشتن، تاثیر گذار بودن و متمایز بودن هنرهای نمایشی است.

عنصر مخاطب جزء اساسی نمایش است، آن‌ها هنگام مشاهده، صرفاً مشاهده نمی‌کنند بلکه در حال شکل دادن به نمایش نیز هستند و اصولاً زنده بودن و فعال بودن نمایش به حضور آنان است. در نمایش، افعال هنرمندان در نمایش انعکاس در مردم مخاطب پیدا میکند؛ هم در احساس آن‌ها، هم در باور و اقناع آنها و هم در وضع روحی آنها، به همین جهت، دو مجموعه با هم نمایش را شکل می‌دهند.

منبع شناسی

قرآن و سنت در رأس این منابع هنرهای نمایشی هستند. اما اگر می‌خواهیم هنرهای نمایشی را به سمت منابع ببریم، نمی‌توانیم بر آیات و احکام کلاسیک معدود و محدود بسنده کنیم و باید یک دائره بزرگتر از آیات و احادیث احکام در نظر بگیریم. همچنین لازم است، دایره‌‌ای فراخ تر از آیات و احادیث مطرح در فقه کلاسیک را تعریف کرد. در این فقه، عمدتاً باید به سراغ نصوص حامل و حاوی آموزه‌های معطوف به حوزه ارتباطات، مناسبات اجتماعی، و… رفت. در این میان “نصوص ناظر به خلق صحنه” جایگاهی ویژه در فقه هنرهای نمایشی دارد.

بخشی از داستان‌های قرآنی را می‌توان در ذیل عنوان “نصوص ناظر به خلق صحنه” تعریف کرد. مثلا داستان‌هایی که قرآن از ابراهیم علیه السلام نقل می‌کند. فعالیت‌های مشهود در این داستان‌ها، حاکی از آن است که ابراهیم علیه السلام صحنه سازی‌های پر قدرتی را انجام می‌داده است که بر اساس آن مخاطبان را از فضای عادی به عالمی از معنا و مفهوم و پیام منتقل می‌کرده اند.

درست است، آنچه ابراهیم علیه السلام انجام داده ایجاد صحنه‌ها و نمایش‌های نیرومند بوده است اما ما نمی‌توانیم، فعالیت‌ها و صورتبندی‌ها و صحنه سازی‌های ابراهیم علیه السلام را ذیل هنر بشری تعریف کنیم چون سطح فعالیت آن حضرت فراتر از یک وضعیت عادی تلقی می‌شود و از ماهیت معصومانه برخوردار بوده است.

در عین حال از آنجا که فعالیت آن حضرت خلق صحنه به صورت نیرومند بوده است، نصوص مربوط به فعالیت‌های آن حضرت می‌تواند منبع برای احکام خلق صحنه (که در ذیل آن نمایش‌ها جای می‌گیرند) قرار بگیرند.

اگر فعالیتی همچون: جریان شکستن بت‌ها و جریان حرکت به سمت خدا از مسیر انتقال از ستاره به ماه، و از ماه به خورشید، و از خورشید به توحید را خلق صحنه نبینیم (با هدف تاثیر گذاری)، در توجیه این عبارت او (هَذَا رَبِّی) که سه بار نسبت به ستاره، ماه و خورشید به نوبت و در فواصل زمانی بر زبان آورد را در بمانیم.

اگر بگوییم ابراهیم (ع) نمی‌دانسته است که خدای او کیست و این جمله را گفته است این، یعنی نعوذ بالله پدر حرکت توحیدی در تاریخ، در ابتدا موحد نبوده است، و این به هیچ وجه قابل پذیرش نیست.

اگر بگوییم او می‌دانسته است و این جمله را گفته است این پرسش پیش می‌آید که آیا سخن او خلاف واقع است؟ در نتیجه نعوذ بالله او دروغ گفته است؟

حقیقت این است که او خلق صحنه کرده است و آنچه درون یک “فعالیت خلق صحنه ای” به صورت مزبور گفته می‌شود، نه شرک است و نه دروغ، آن حضرت برای تاثیر گذاری در یک جامعه بسته از ابزار خلق صحنه استفاده کردند تا ابتکار عمل را در جهت تحریک وجدانها و افکار به نفع توحید و تاسیس حرکت آن به انجام برسانند.

ابراهیم (ع) چرا یک بت را نگه می‌دارد؟ آن یکی که بزرگ بت‌ها بوده است، استحقاق بیشتری برای نابودی دارد، چرا آن را از بین نمی‌برد؟ این همان صحنه سازی است این همان چینش است. جالب است قرآن به کنش و واکنش نظر دارد تا می‌فرماید آن‌ها را خرد کرد سریع می‌رود دنبال مردم تا واکنش آن‌ها در قبال این صحنه ساخته شده، معرفی نماید، ” قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا”

استفاده فقهی از آیات ناظر به خلق صحنه

در خصوص موضوع هنرهای نمایشی می‌توان از آیات مربوط به خلق صحنه استفاده‌های فقهی به عمل آورد، دو مورد استفاده را به صورت زیر برشمرد:” مرزبندی صدق و کذب در هنر” و ” اصالت و ضرورت خلق صحنه”.

در توضیح استفاده مرزبندی صدق و کذب از آیات ناظر به خلق صحنه، یقینا می‌دانیم که این کلام ابراهیم (ع) که فرمود: “بل فعله کبیرهم” بت بزرگ آن‌ها را شکسته است، در عین آن که واقعیت نداشت، دروغ نبود چه آن که در فضای خلق صحنه انجام گرفت. بنابراین معیار صدق و کذب در یک نمایش هنری مطابق بودن یا نبودن یک جمله با واقع بیرونی نیست بلکه صدق نمایش در انعکاس واقعیت یا حقیقت است، و از این نظر اقدام ابراهیم (ع) در خلق یک صحنه در کمال صدق بود؛ زیرا واقعیت خرافه‌‌ای جامعه را آشکار، و حقیقت توحیدی را منعکس کرد.

در توضیح استنباط “اصالت و ضرورت خلق صحنه” به عنوان یک ابزار نیرومند گفتگو با جامعه از آیات مربوط به حضرت ابراهیم (ع) معتقدم اگر این ابزار اصالت و ضرورت نمی‌داشت، حضرت ابراهیم (ع) تلاش اصلی خود را در آن جامعه بر ابزار خلق صحنه متمرکز نمی‌کرد و شیوه‌های دیگری را اولویت می‌بخشید.

اگر بپذیریم فقه برای زندگی اجتماعی است و به واقعیت زندگی اجتماعی نگاه می‌افکند، در این صورت نباید تصور کنیم فقه در خصوص هنر نمایشی در موضع سکوت یا انفعال یا بی توجهی یا منفی بافی و غیر واقع گرایی قرار می‌گیرد.

هنگامی که گفته می‌شود ابراهیم علیه سلام مبدا و اساس پایه گذار و موسس توحید در همه تاریخ و همه جهان است، ضروری می‌نماید که ما ابزارهای فعالیت آن حضرت، نگاه و تعامل او را با جامعه شناسایی کنیم و به او اقتدا نماییم، فعالیتی که آن حضرت انجام داد، برای ما الگو در حرکت اجتماعی است.

شناخت ابزار تفسیر نصوص ناظر به هنر نمایشی

ایجاد، توسعه و تعمیق فقه هنرهای نمایشی، نیازمند آن است که “فهم از نصوص” در این فقه، از یک طرف از خاستگاه اندیشه‌ها و نظریه‌های ناظر به رابطه خدا و انسان، رابطه دین و انسان، رابطه انسان و انسان و رابطه انسان و جامعه و تاریخ، (کلام صفات، کلام انسان، کلام جامعه، کلام شریعت و…) و از طرف دیگر بر اساس قرائن ارتکازی بستر ساز و چارچوب ساز برای نص، شکل بپذیرد.

اگر بپذیریم که نمایش‌های هنری تاریخی به درازای تاریخ انسان و یا نزدیک به این تاریخ را دارد، باید بپذیریم که همواره در نگاه مخاطب شرع، ارتکازاتی همچون نگاه تحسین آمیز به هنر نمایشی، دروغ ناانگاری بافت آن، ضرورت و اهمیت فراهم آوری و تقویت ابعاد هنری در آن، اذعان به احساس پذیری از آن و…هستند که نصوص شرعی در کنار این ارتکازات بر بستری از آن، شکل گرفته و با مخاطبانی واجد این ارتکازات سخن گفته است.

وقوع یا عدم وقوع امضا نسبت به برخی از این ارتکازات و یا امکان یا عدم امکان ابزار شدن برخی از این ارتکازات برای تفسیر نص، موضوعاتی قابل بحث در حوزه‌های علمیه است.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: احمد, مبلغی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست