labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه و گزارش
commentبدون دیدگاه

گذری بر نظرات رجالی، فقهی و اصولی مرحوم استاد ترابی شهرضایی

در تاریخ شیعه تا زمان علامه حلی و سید بن طاووس، چندان بهایی به علم رجال داده نمی‌شد. شیعه کتاب رجالی ندارد. کتاب‌هایی هم که از گذشتگان به ما رسیده هیچ رنگ و بوی رجالی در آن‌ها نیست؛ اما سنیان کتاب‌های رجالی بی‌شماری دارند مانند لسان المیزان و تهذیب التهذیب ابن‌حجر عسقلانی یا کتاب ذهبی، میزان الاعتدال و نمونه‌هایی مثل سیر الاعلام النبلاء ذهبی که بیش از سی جلد است.

اختصاصی شبکه اجتهاد: مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین اکبر ترابی شهرضایی، رئیس مدرسه عالی فقه تخصصی جامعه‌المصطفی و از اساتید شناخته‌شده دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم بود که تألیفات ارزشمندی در حوزه رجال بر جای گذاشت. این استاد با اخلاق حوزه پس از چند روز بیماری، بر اثر ابتلاء به عارضه حادّ تنفسی (کرونا) سحرگاه ۲۳ اسفندماه ۹۸ در سن ۶۰ سالگی دار فانی را وداع گفت.

«شبکه اجتهاد» به‌مناسبت‌هایی نظرات استاد ترابی شهرضایی را در حوزه‌های مختلف جویا می‌شد و به گفتگو می‌نشست. او با «صمیمیت، صراحت و صداقت» به پرسش‌های ما پاسخ می‌داد؛ از «میزان دخالت علم رجال در عملیات استنباط» و «شاخصه‌های تولید علم و ابتکار علمی» تا «باید و نبایدهای تقریر نویسی» و «تفاوت‌های معرفتی اصولیان و اخباریان». به‌مناسبت درگذشت این محقق دقیق النظر، گزیده‌ای از مصاحبه‌های استاد فقید حوزه علمیه قم و از شاگردان آیات وحید خراسانی و جعفر سبحانی از منظرتان می‌گذرد.

شیعه کتاب رجالی ندارد!

کتاب رجال باید سه خصوصیت زیر را داشته باشد: اوصافی که در رد یا قبول روایت راوی مؤثر است یا در تمییز مشترکات یا در شناخت مسند یا مرسل بودن سند دخیل باشد لذا باید به معرفی راوی، محل تولد، محل وفات، سال تولد، سال وفات، اساتیدی که در محضر آن‌ها بوده و شاگردانشان، مسافرت‌ها و رحله‌هایی که داشته، کتاب‌هایی که به دست ایشان نوشته شده و خصوصیات و محتوای آن‌ها، تاریخ آغاز و پایان نگارش و از این دست مسائل. بپردازد. در کتاب‌ های رجالی اهل‌سنت، امور پیشگفته در مورد راویان به طور مشخص بیان شده است.

به نظر‌می‌‌‌رسد در تاریخ شیعه تا زمان علامه حلی و سید بن طاووس چندان بهایی به علم رجال داده نشده زیرا همتی بر تألیف کتاب با اوصاف فوق دیده نشده و بعد از نوشتن کتبی که به عنوان اصول علم رجال مطرح است کتابی نوشته نشده و همین کتب نیز اوصاف کتاب رجالی را ندارد. لذا‌می‌‌‌توان این نظریه را مطرح کرد که شیعه کتاب رجالی ندارد. اما سنیان کتاب‌های رجالی بی‌شماری دارند مانند لسان المیزان و تهذیب التهذیب ابن‌حجر عسقلانی یا کتاب ذهبی میزان الاعتدال و نمونه‌هایی مثل سیر الاعلام النبلاء ذهبی که بیش از سی جلد و هر جلد نزدیک به هزار صفحه است.

علم رجال را باید موجبه جزئیه مطرح کرد. باید گفت علمای اخباری هم که علم رجال را قبول ندارند به نحو موجبه جزئیه در مباحث تعارض از آن استفاده‌می‌‌‌کنند قبول دارد چون یکی از مرجحات در باب ترجیح به صفات راوی است و علم رجال متکفل این امر است. بیشتر بخوانید

قدیس درست کردن که کسی جرئت نکند یک کلمه حرف بزند!

گاهی بر فقه و اصول جمود می‌کنیم و فکر می‌کنیم که در زمان شیخ اعظم انصاری رحمه‌الله و مرحوم آخوند، آخرین درجات بدیع اصول گفته‌شده و هر چه می‌شد در فقه و اصول فکر کرد، فکر شده است. این تصور نادرست است. بله، مرحوم شیخ اعظم انصاری تغییرات شگرفی در زمان اصول ایجاد کرد و همچنین مرحوم آخوند، فلسفه را در اصول فقه داخل کرد، ولی این‌ تصور که کسی پس از این دو، نتوانسته است ابتکار جدیدی را به علم اصول اضافه کند درست نیست.

چیزی که در حوزه، بد جاافتاده این است که شخصی را قدیس می‌کنند و بعد هر کس خواست در مقابل این قدیس، حرفی بزند، مورد هجمه واقع می‌شود. بعضی حس می‌کنند در مقابل آن شخص، هیچ هستند و درک و فهم او را ندارند. این قدیس درست کردن که کسی جرئت نکند یک کلمه حرف بزند، کار اشتباهی نیست.

این بزرگان را چنین بزرگ کرده‌ایم که اگر کسی کوچک‌ترین نقدی داشته باشد، جرئت مطرح کردن نداشته باشد. ابتکاراتی که مرحوم خویی و مرحوم امام و بعد از این دو بزرگوار، مرحوم شهید صدر در مباحث فقهی و اصولی داشته‌اند، بسیار زیاد است و از اموری بود که قدما زیر بار آن نمی‌رفتند ولی امروز به‌عنوان یک قول مطرح است.

یک رنسانس علمی در حوزه ‌ایجاد کنیم

ای‌کاش حوزه‌ آیندگان را برای فقه معاصر تربیت می‌کرد. روزگار ما، روزگار پرمسئله‌ای است و حوزه ولو تعداد اندکی پاسخگو هستند، حوزه در حال پیشرفت است؛ اما از این لحاظ که این تعداد انگشت‌شمار را کنار بگذاریم و بدنه حوزه را نگاه کنیم، باید گفت در حوزه، افت علمی داریم. یک‌وقت پای درس مرحوم شیخ و مرحوم آخوند، بالای هزار مجتهد نشسته بودند؛ اما از کسانی که امروزه در درس‌های خارج شرکت می‌کنند، چند نفر مجتهدند؟ باید اندیشه و چاره‌ای کرد. باید از فقه سنتی دست‌برداریم و یک جهش روبه‌جلو داشته باشیم و یک رنسانس علمی در حوزه‌ایجاد کنیم.

ابتکار مربوط به روش تعلیم و تعلم است. سابقاً طلاب، مراجعه به کتاب می‌کردند ولی امروز، می‌توانند از مقالاتی که در سرتاسر دنیا هست، استفاده کنند و درسشان را قوت ببخشند. همچنین می‌توانند از وسایل و ابزار جدید برای تعلیم و تعلم استفاده کنند؛ مثل‌اینکه از ویدئو پروژکتور استفاده کنند. درس‌ها را منظم کنند و از پاور پوینت استفاده کنند. حتی می‌توانند از این اسباب مجازی و سامانه‌ها استفاده کنند، کما اینکه در دنیا از این روش‌ها به‌صورت آنلاین استفاده می‌شود تا کسی که نمی‌تواند در کلاس شرکت کند و با قم، فرسنگ‌ها فاصله دارد، بتواند از درس‌ها بهره‌مند شود و محقق شود. باید تعلیم و تعلم را به‌روز کرد.

حلقات شهید صدر را نمی‌توانند تدریس کنند، با آن مخالفت می‌کنند!

چرا به‌جای لمعه، تحریر الوسیله خوانده نشود؟ فتاوای امام، حداقل به‌روز است و بعضی از شاگردان امام نیز با ایشان هم‌نظر هستند و اگر کسی به آن فتوا عمل کند، مجزی است. چه لزومی دارد که ما جواهر را بخوانیم. منهاج یا مبانی تکمله المنهاج را بخوانیم. چه اشکالی دارد که به‌جای رسایل، مصباح الاصول مرحوم خویی را بخوانیم؟ باید همان کتاب را درسی کنیم و در ابتدای هر درس سؤالات را مطرح کنیم و در آخر درس هم سؤالات را مطرح کنیم تا طلاب بتوانند پاسخگو باشند تا افراد محقق و مدقق پرورش پیدا کنند.

اساتید با این کتاب‌ها عادت کرده‌اند و حاشیه و شرح برای این کتب زیاد نوشته‌شده است و لذا این کتاب‌ها، لقمه آماده است؛ و الا اگر بگوییم حلقات شهید صدر در حوزه خوانده شود، پذیرش آن برای برخی اساتید دشوار است؛ زیرا ایشان عباراتی را به‌کاربرده که فهم معنای آن بسیار مشکل است، چون بر اساس اسلوب جدید نگاشته شده است؛ لذا اساتید از تدریس آن تحاشی دارند.

به‌جای رسایل، مصباح الاصول آیت‌الله خویی را بخوانیم

مرحوم آقا ضیاء عراقی، فرموده بود کتابی از کفایه مغلق‌تر نیست؛ ولی کتاب مقالات الاصول را نوشت که از کفایه پیچیده‌تر است. خدا به طلاب رحم کرد که آن کتاب جا نیفتاد. اما محاضرات و مصباح الاصول آقای خویی که یک دوره اصول است، بسیار سلیس و روان است و لذا مورد مراجعه طلاب قرار می‌گیرد.

چه اشکالی دارد که به‌جای رسایل، مصباح الاصول مرحوم خویی را بخوانیم؟ باید همان کتاب را درسی کنیم و در ابتدای هر درس سؤالات را مطرح کنیم و در آخر درس هم سؤالات را مطرح کنیم تا طلاب بتوانند پاسخگو باشند و افراد محقق و مدقق پرورش پیدا کنند. یک‌وقتی نقل می‌کردند در یک محله اصفهان، چند نفر مجتهد وجود داشت، اما الآن در کل اصفهان، پنج نفر مجتهد نداریم. در اکثر دهات ایران، مجتهد وجود داشت؛ اما الآن چطور؟ باید نحوه تعلیم و تعلم را از نو برنامه‌ریزی و ساماندهی کنیم. بحث مدرک‌گرایی در حوزه را نیز باید کنار گذاشت. بیشتر بخوانید

اگر طلبه‌ای چهار سال تقریرنویسی کند، مجتهد متجزی می‌شود

آنچه امروز رایج است این است که که تقریر نوشته می‌شود و بر همان تقریر هم مباحثه‌ای صورت می‌گیرد، این مفید فایده نیست. این خودفریب دادن است، نه تقریر نویسی. اگر کسی به این نحوی که بیان کردم، تقریر نوشته باشد، سرنخ‌هایی برای حل مسئله‌ای که استاد در کلاس مطرح کرده، خواهد بود. برای نگارش یک تقریر خوب، طلبه باید به منابعی رجوع کند که استاد به آن منابع رجوع کرده است تا هم ابهامات خودش را برطرف کند و هم تحلیل استاد از آن کتاب را ارزیابی کند و هم اینکه راه باز بشود برای مراجعه به کتب دیگر؛ و سپس آن مطالب را به تقریرات خودش بیفزاید.

ترابی شهرضاییاگر استاد حدیثی را مطرح می‌کند. سند آن را مطرح نمی‌کند. طلبه باید به منبع اصلی رجوع کند. مثلاً اگر استاد از وسایل الشیعه نقل کرده است، طلبه باید به وسایل رجوع کند و ببیند نقل استاد، تام است یا نه و بعد ببیند وسایل الشیعه، از کجا نقل کرده است. باید به آن منبع اصلی رجوع کند و تفاوت نسخ آن منبع اصلی با وسایل را موردنظر قرار دهد و بعد همان روایت را در کتب فقهی پیدا کند و بررسی کند که برداشت و کیفیت استدلال دیگر علما به این روایت چگونه بوده است و باکیفیت استدلال استادش بسنجد و بعد در مقام بررسی برآید و ببیند که آیا حق با استادش است یا دیگران. در اینجا ممکن است طلبه به نظر جدیدی برسد. این، همان فایده تقریر نویسی است.

اگر تقریر نویسی به این طریق باشد، ثمراتش خیلی زود آشکار می‌شود. اعتقاد من این است که اگر طلبه این‌گونه کار کند، ظرف چهار سال به قسمتی از اجتهاد و درجه‌ای از اجتهاد می‌رسد؛ یعنی با این نحو کار کردن، قوه اجتهاد را در خودش شکوفا می‌کند و می‌تواند بعد از چهار سال شرکت در درس خارج، به یک اجتهاد متجزی برسد.

معنا ندارد از امام خمینی، پنج تقریرات اصولی چاپ شود که اکثرش هم ناقص است!

متأسفانه امروزه، در بعضی از درس‌ها، اساتید قبل از درس، جزوه درسی که می‌خواهند بگویند را به طلبه می‌دهند. این کار باعث می‌شود طلبه اصلاً دست ‌به ‌قلم نبرد. یکی از فواید نوشتن تقریر، تمرین نویسندگی است. همین‌که می‌خواهد جمله‌بندی درست کند و بیان استاد را بگوید و تلخیص یا تشریح کند، قوه نویسندگی را بالا می‌برد. ولی متأسفانه حالا مُد شده که استاد جزوه می‌دهد و یا یک طلبه می‌نویسد و تکثیر می‌کند. باید جلوی این کار را گرفت. البته بعضی به سبب اهداف مادی، چنین کاری می‌کنند. متأسفانه طلاب نیز استقبال می‌کنند و با همین تقریراتی که دیگری نوشته، امتحان می‌دهند. من بعید می‌دانم که حوزه، جلوی تقریرات آماده را بگیرد. اگر جلوی این کار را می‌گرفت و از اساتید هم می‌خواست که کمک کند و برای استاد هم مزیتی در این زمینه قائل می‌شدند، شاید تقریر نویسی به همان روشی که عرض شد، در حوزه پا بگیرد و الا با وضعیت فعلی، امیدی به اصلاح نیست.

سازمان نشر آثار که تقریرات مکرر مرحوم امام را چاپ می‌کنند. این سازمان از دولت بودجه‌هایی می‌گیرد که باید مصرف کند و الا مگر مرحوم امام چه مقدار کتاب نوشته بود که این دستگاه عظیم نشر آثار امام را تولید کرده باشد. حالا به‌صورت های گوناگون، چاپ می‌کنند و فقط مراد این است که این دستگاه بچرخد و بودجه مصرف شود، اما واقع این کار، تضییع بودجه بیت‌المال است. مثلاً چند تقریر اصول از امام نوشته‌شده است. مثلاً تهذیب الاصول یک دوره اصول کامل است؛ اما بقیه تقریرات، ناقص است و بعضی هم از روی هم نوشته‌شده است. چه لزومی دارد که بیش از دو تقریر نوشته شود. آن‌هم اگر تغایری بین تقریرات باشد باید چاپ کرد؛ اما اگر چاپ تقریرات صرفاً برای صرف بودجه باشد، چه تأثیری دارد. بیشتر بخوانید

سخت‌گیری اصولیان، اخباریان را افراطی کرد

اخباری‌ها مانند اصولی‌ها از اختلاف‌نظر برخوردارند. در بین آن‌ها کسانی هستند که طریقه افراط را طی کرده و به اصولیین هیچ نظری مثبتی ندارند و تمام عملیات استنباطی آن‌ها را مورد هجوم قرار می‌دهند و برخی از آن‌ها معتدل‌اند.

منشأ تمام اختلافات بین این دو طایفه، تخطئه کردن اصولیین از سوی اخباریون هست. سختگیری گروهی از علمای اصولی در امر تمسک به حدیث و توجه بیش‌ازحد به عقل و استدلالات عقلی سبب شد که اخباریون به‌طرف متقابل یعنی لزوم استناد به اخبار و روایات صادر از معصومین علیهم‌السلام متمایل شوند و آن‌ها را تنها مستند برای استخراج احکام بدانند. لذا منشأ اختلافات اصلی آن‌ها را در کنار گذاشتن بسیاری از روایات، کمک گرفتن از عقل و حجت دانستن ظواهر قرآن می‌توان یافت.

در عصر حاضر برخی از فقها تحت تأثیر مکتب محقق خویی در حجیت خبر، اصالت را به سند می‌‌دهند و به بررسی سندی می‌پردازند ولی در سطح حوزه‌های علمیه داخل و خارج از ایران این روش اجماعی نیست بلکه تکیه بر قرائن و شواهد برای حصول اطمینان به صدور روایت رایج‌تر از تکیه بر سند هست. بیشتر بخوانید

مدگرائی از منظر روایات معصومین (ع)

در یک تقسیم کلی می‌توان مد را دو قسم دانست: مد مبتذل، مد غیرمبتذل. مدی که برای ترویج فساد و بی‌بندوباری و مخالفت با شرع و دستورات دین بنا نهاده شده باشد مذموم است ولی اگر مد سبب راحتی و آسایش در زندگی شود و مخالفتی با قوانین الهی و عرف و جامعه نداشته باشد نه‌تنها مذموم نیست بلکه ممدوح است. اما نسبت به قسم اول، روایاتی از معصومین علیهم‌السلام رسیده است.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام قَالَ فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ‌. (علل الشرائع؛ ج‌۲، ص: ۳۴۶، ح ۲) این حدیث یادآور این نکته است که از پوشیدن لباس و انتخاب رنگی که شعار دشمن است باید اجتناب کرد. با توجه به این‌که امام صادق علیه‌السلام در دوران بنی‌عباس و در ایام حکومت خلیفه جبار و خون‌ریز عباسی منصور دوانیقی زندگی می‌کند با بیان حدیث از جد بزرگوارش گوشزد می‌کند که حکومت وقت حکومتی فرعونی است و باید از شباهت به آنان و رنگی که آنان مد کرده‌اند، اجتناب شود.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَ لَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی‌. (علل الشرائع، ج‌۲، ص: ۳۴۸‌، ح ۶). این حدیث بیانگر این است که قانون الهی در امت‌های گذشته هم بر اجتناب از هم‌شکلی و بکارگیری روش و منش دشمنان خدا بوده است. امت خداپرست و متدین باید از این‌که چشم‌ به‌ راه دشمن باشد تا نحوه زندگی کردن و لباس پوشیدن و رفت‌وآمد و … را برایش تعیین کند بپرهیزد و بزرگان و شخصیت‌ها باید خود به نوآوری اقدام کنند تا نیازی به دست دراز کردن و تقلید از دشمن نباشد.

وَ قَالَ علیه السلام إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُمْ‌. (نهج البلاغه؛ ص: ۴۴۴، حکمت ۱۹۸‌) امیرالمؤمنان علیه‌السلام فرمود: اگر بردبار نیستی پس خود را شبیه بردباران درآور زیرا کم هستند کسانی که به قومی شباهت پیدا کنند و از آنان نشوند.

وَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ عُدَّ مِنْهُمْ‌. (دعائم الإسلام؛ ج‌۲، ص: ۵۱۳، ۱۸۳۸) امیر مؤمنان علیه‌السلام فرمود: کسی که به قومی شبیه شود از آنان شمرده می‌شود.

از این روایات و مانند آن به‌خوبی استفاده می‌شود که آنچه ممدوح است و شارع می‌خواهد که مؤمنان به آن پایبند باشند این است که مؤمنان به ‌گونه‌ای عمل کنند که از دشمنان خدا تشخیص داده شوند و در برخورد اولیه بتوان مؤمن را از کافر تشخیص داد.

اما اگر کاری یا چیزی مد شده باشد که در راستای زندگی آسان‌تر و آسایش بشر باشد به ‌گونه‌ای که رنگ و لعاب ضد دینی نداشته باشد استفاده از آن هیچ اشکالی ندارد بلکه در برخی از موارد لازم است آن را ترویج داده و مسلمانان را به استفاده از آن ترغیب کرد. بیشتر بخوانید

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: ترابی شهرضایی علی‌ اکبر

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست