تعریفی که ما از فقه داریم، خیلی متکفّل آموزههای اخلاقی نیست. تعریف فقه اگرچه «العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه من ادلتها التفصیلیۀ» است ولی در عمل، بیشتر به احکام الزامی و غیراخلاقی پرداخته است. به نظر میرسد دانش فعلی فقه، متکفل اخلاق نیست، ولی در واقعیت خلاف این اتفاق افتاده تا جایی که میشود گفت فقه عملا قواعد اخلاق را هم در نوردیده و پارهای از بحثهای اخلاقی را هم مورد توجه قرار داده است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: در سالهای اخیر، دانش اخلاق به عنوان یکی از رقیبان فقه مطرح شده است. اخلاقیون با بیان گزارههای اخلاقی، برخی احکام فقهی را به چالش میکشند و خود را به عنوان آلترناتیو فقه مطرح میکنند. استاد علی شفیعی اما اگرچه عضو گروه فقه کاربردی پژوهشکده اسلام تمدنی است لکن سالهاست که اخلاق و عقلانیت، دغدغه او را تشکیل میدهند. با وی از تعارض بین اخلاق و برخی گزارههای فقهی سخن گفتیم و اینکه برای حل تعارضات این دو دانش چه باید کرد. او معتقد است گزارههای اخلاقی، گزارههایی عقلی هستند و به همین مناسبت نیز قابل تقسیم به سکولار و دینی نمیباشند. مدیر گروه فقه کاربردی پژوهشکده اسلام تمدنی معتقد است فقه فعلی اگرچه متکفل آموزههای اخلاقی نیست اما برخی از آن، انتظارات اخلاقی دارند. مشروح گفتگو با این استاد حوزه علمیه مشهد، از نگاه شما میگذرد.
اجتهاد: آیا فقه به عنوان دانشی توصیف میشود که مشتمل بر گزارههای اخلاقی نیز هست، یا اینکه تنها به بیان احکام الزامی شریعت بدون نظر به لوازم اخلاقی و لوازم اخلاقی شریعت میپردازد؟
شفیعی: تعریفی که ما از فقه داریم، خیلی متکفّل آموزههای اخلاقی نیست. تعریف فقه اگرچه «العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه من ادلتها التفصیلیۀ» است ولی در عمل، بیشتر به احکام الزامی و غیراخلاقی پرداخته است. به نظر میرسد دانش فعلی فقه، متکفل اخلاق نیست، ولی در واقعیت خلاف این اتفاق افتاده تا جایی که میشود گفت فقه عملا قواعد اخلاق را هم در نوردیده و پارهای از بحثهای اخلاقی را هم مورد توجه قرار داده است.
اجتهاد: آیا تجمیع گزارههای اخلاقی تحت عناوینی همچون فقه فرهنگ، یا فقه تربیت، موجب لزوم بحث از آنها نمیشود؟
شفیعی: اگر مراد از فقه فرهنگ، استنباط احکام فرهنگی از آموزههای دینی باشد، عرصه آن، عرصه اخلاق نیست. چون اخلاق حوزه دیگری دارد.
فقه فرهنگ در عمل احتمال دارد مانند همین فقه موجود، به بعضی از امور اخلاقی هم بپردازد، ولی لزوماً از فقه فرهنگ یا فقه هنر، بحثهای اخلاقی نمیتوان استخراج کرد. درست است مرز بین اخلاق و فقه یک مرز بسیار ظریف و لغزندهای است، یعنی اگر دقت نشود احتمال دارد در اهداف دچار لغزش شود و در حالی که به سمت فقه رفت، از فقه بلغزد و به سمت اخلاق برود. این مرزها، مرز خیلی ظریف و لغزندهای است. ولی روشن است که ماهیت گزارههای اخلاقی با ماهیت گزارههای فقهی متفاوت است. نمیشود به این موضع اینگونه فکر کرد که میتوان در ذیل دانش فقه، دانشهای اخلاق را هم پوشش داد یا در ضمن مباحث اخلاقی، مباحث مربوط به فقه را مطرح کرد.
اجتهاد: آیا اخلاق مبتنی بر فقه یا مبانی دینی، تفاوت روشنی با اخلاق سکولار و غیری دینی دارد؟ یا به دیگر سخن میشود گفت که مبانی متفاوت انسانشناختی و جهانبینی اسلام به سکولاریسم موجب تفاوت در توصیههای اخلاقی این دو میشود، یا اینکه نه، تفاوتی ندارد؟
شفیعی: اصل اخلاقیات دینی بخشی از ستون اخلاق به کار میرود. یعنی آنچه به عنوان قواعد ضروری اخلاق است، به اخلاق دینی و سکولار قابل تقسیم نیست. مثلاً فرض کنید در عبارتی که در آموزههای روایی هم هست و فیلسوفان اخلاق آن را تعبیر به قاعده زرین میکنند، گفته میشود با دیگران آنگونه رفتار کن و آنگونه تعامل داشته باش که میخواهی با تو آنگونه رفتار شود. این در آموزههای دینی ما هم هست. ولی این قاعده یک امر فرا دینی است. ایدئولوژیک پذیر نیست. آن قواعد بنیادین اخلاق و قواعد اساسی اخلاقی را نمیشود دینی و مذهبی و ایدئولوژیکال دید. به این شکل نیست، بلکه آنها فرا دینی هستند و در آنجا ما اخلاق دینی و اخلاق سکولار نداریم.
اما این نافی از این نیست که در حوزههای تخصصیتر بحثهای اخلاقی را مورد ارزیابی قرار دهیم و بتوانیم ظرفیتهای دینی را تقویت کرده و ظرفیتها و مبانی سکولار را تضعیف کنیم، اشکال کنیم و مورد توجه قرار بدهیم. احتمالا در اسلامشناسی و پارهای از امور جزئی حوزه اخلاق میتوان گفت که اندیشه سکولار یا اندیشه دینی تأثیرگذار است. ولی اساس و قواعد اخلاقی را در دنیا نمیتوانیم به اخلاق سکولار و دینی تقسیم کنیم. به این دلیل که بنیادهای اخلاق جزء امور عقلی است. لذا در آنجا دیگر ما اخلاق دینی نداریم. بله البته در پارهای از فروعات اخلاقی، مثل پارهای از مسائل و تطبیقات اخلاقی، دین میتواند ورود بکند و برخی از قلمروها و مصادیق را توسعه و ضیق بدهد.
اجتهاد: دلیل شهرت گزاره جدایی فقه از اخلاق چیست؟ آیا این است که عدم توجه فقها به رویکرد تربیتی ائمه در کلمات ایشان است یا عدم کار جدی بر روی آداب و سنن موجود در ابواب مختلف است یا دلایل دیگری دارد؟
شفیعی: سؤال را باید اصلاح جزئی بکنیم. فقیهان و عالمان دینی و بسیاری معتقدند مرز روشن و شفافی بین اخلاق و فقه نداریم، لذا به نوعی از یگانگی فقه و اخلاق دفاع میکنند.
به عبارت دیگر، این عبارت که در سوال هست و اشاره به شهرت تفاوت بین فقه و اخلاق میکند، باید اصلاح بشود. پارهای یا برخی از عالمان اینگونه میاندیشند و بین فقه و اخلاق تفاوت قائلاند و هر یک را متعلق به یک ساحت دینی میانگارند. معتقدند هر کدام یک ساحت از زندگی انسان را پوشش میدهند و لذا باید به تفاوت توجه کرد.
اما اینکه از کجا این تفاوت بروز پیدا کرده، یک نکته آن به خود ماهیت هر دو دانش برمیگردد و به مسائل هر دو دانش بازگشت دارد و همچنین به واقعیت شکل گرفته در تاریخ هر دو دانش برمیگردد. شما وقتی مراجعه کنید، ملاحظه میکنید این دو علم، تفاوتهایی با هم دارند. نمیتوان گفت که فقه همه اخلاق را پوشش داده یا اخلاق همه فقه را پوشش داده است. ضمن اینکه حداقل در دوران معاصر، دانش فقه با پارهای از چالشها و پرسشهای جدی علمی مواجه شده مبنی بر اینکه پارهای از رهاوردهای فقه تأمین کننده دغدغههای اخلاقی نیستند. یا حتی شاید بتوان گفت به نوعی در تعارض با اخلاق هستند. برخی گزارهها در حوزههای حقوق بشری، حقوق زنان و حقوق کودک هستند که این گزارهها، این نکته را القاء میکنند که گویا بین این دو دانش، تعارضی حتی در بعضی از مسائل وجود دارد. لذا این موارد از عوامل مهمی هستند که برخی از عالمان را به این نکته رسانده که دانش فقه و دانش اخلاق متفاوت از همدیگر هستند و نمیتوان گفت اخلاق یا فقه، جایگزین یکی دیگر میتواند باشد و میتواند کاملاً عرصه آن دیگری را پوشش بدهد. نه فقه این ظرفیت را دارد که حوزههای اخلاق و خود مسائل اخلاقی را پوشش بدهد و نه اخلاق این ظرفیت را دارد که بتواند حوزهها و ساحتها و مسائل دانش اخلاق را پوشش بدهد. هیچکدام این ظرفیت را ندارند.
لذا وقتی نگاه میکنید متوجه خواهید شد عواملی که عرض شد و همچنین تفاوت این دو علم در مسائل و واقعیتهای بیرونی، باعث میشود که این دو دانش، دانش متفاوتی باشند. البته لزوماً تفاوت به معنای تعارض نیست. گرچه در برخی از ساحتها یا برخی از فروعات این احتمال وجود دارد، که عرض شد. برخی معتقدند این اتفاق در فقه موجود افتاده و پارهای از رهاورد فقیهان با آن دغدغههای اخلاقی متعارضند.