گر حکم کنند که مست گیرند …/ مصطفی دُرّی

واکنش‌ها به خبر، متفاوت بود؛ برای برخی، مایه مسرت بود اما برخی دیگر، سوگوار شدند. اصل خبر این بود: «پدر طب اسلامی، دستگیر شد».

اختصاصی شبکه اجتهاد: طب اسلامی موافقان و مخالفان فراوانی دارد. موافقان آن، همچون «پدر» مذکور، طب جدید را مایه هلاکت مردم معرفی کرده و حامیان آن را خائنانی می‌دانند که دانسته یا ندانسته، مردم را به کام مرگ می‌فرستند. به باور ایشان، «طب اسلامی» همان اکسیر جاویدانی است که عمل به آن، حیاتی طولانی و سرشار از سلامتی را به دنبال دارد.

از آن‌سو، مخالفان آن که فقهای مشهورشان هفته گذشته نیز در تهران گرد هم آمدند، طب اسلامی را ساخته خیال و مایه فریب مردم می‌انگارند. به نظر آن‌ها، اساساً نه چنین دانشی از میان منابع دینی، قابل دستیابی است و نه پیشوایان معصوم (ع) در پی تدوین چنین دانشی بوده‌اند.

در رابطه با خبرِ دستگیری پدر خود خوانده طب اسلامی اما چند پرسش مطرح است:

۱- طرفداران طب اسلامی، هیچ‌گاه در مقام واکاوی دانشی و علمی مدعای خود نبوده‌اند. آنچه از ایشان تابه‌حال دیده شده، چیزی جز تهدید و تحقیر طب جدید و بیان چند فقره پیشنهاد علمی و احیاناً «خواستگاری!» از جانب برخی مسؤولین دانشگاه‌های اروپایی نبوده است. آن‌ها هیچ‌گاه در محافل علمی حاضر نشده و به بحث با مخالفان خود نپرداختند. ایشان نه از چگونگی اعتبارسنجی احادیث طبی که رئیس پژوهشگاه دارالحدیث، غالبِ آن‌ها را جعلی یا ضعیف می‌داند، سخنی می‌گویند و نه از اینکه چرا از اساس طب اسلامی که مزاجات چهارگانه است، در منابع دینی، سخنی گفته نشده است؟ ایشان نمی‌گویند که به چه دلیل مطمئن هستند که اگر امامان معصوم (ع) در زمان حاضر هم بودند باز هم همان داروها را تجویز می‌کردند؟ و اینکه آیا تجویز داروهایی که در عربستان و عراق یافت می‌شوند توسط امامان (ع)، به معنای عدم کارایی داروهایی است که در سایر نقاط جهان قابل دستیابی هستند؟ آنان از این نیز سخنی نمی‌گویند که اگر اهل‌بیت (ع) درصدد تأسیس طب اسلامی و نسخ سایر طب‌های موجود بودند، پس چرا برای درمان بیماری‌های خود از اطباء غیر اسلامی یاری می‌جستند؟!

۲- برای درمان بیماری‌ها، روش‌های مختلفی وجود دارد؛ از طب سوزنی گرفته تا طب سنتی و جدید و … . در میان اما، طب اسلامی با توجه به استنادی که به شریعت دارد، نقشی اعتقادی و دینی نیز پیدا می‌کند؛ بنابراین نه‌تنها واکاوی درستی یا نادرستیِ ادعاهای مدعیان آن، امری ضروری است بلکه اساساً همچون سایر استنادهایی دینی، اعتبارسنجی آن، از وظایف نهادهای دینی به شمار می‌رود.

با این وصف، این پرسش به وجود می‌آید که چرا علیرغم کری‌خوانی چند دهه‌ای مدعیان طب اسلامی و ایجاد مراکز متعدد درمانی و دارویی از جانب آن‌ها، حوزه‌های علمیه، هیچ‌گاه واکنشی جدی نسبت به این دانش جدید اسلامی از خود نشان ندادند؟ چرا هیچ بیانه، واکنش صریح و یا تحصّن و تجمعی در مخالفت یا موافقت با این دانش، در میان حوزه‌ها به وجود نیامد؟ آیا اعتقادات مردم، آن‌قدر ارزشمند نبود که نهادهای مختلف حوزوی که در مقابل انحرافات مختلف دینی، به‌سرعت موضع می‌گیرند و پیگیری می‌کنند، در این فقره نیز به میدان آمده و نظر خود دراین‌باره را به‌صراحت و به دور از اجمال، ابراز کنند؟

اگر به‌راستی این‌گونه است که طب جدید، فریبی است که هرساله مؤمنین فراوانی را به کام مرگ می‌فرستد، پس چرا در مقابل این قتل‌عام عمومی که جلوگیری از آن‌ها وظیفه از مسلمانی است، اقدامی صورت نگرفت؟ و اگر طب اسلامی، خود، دکان و فریبی است که با نام داروی امام رضا(ع) و امام کاظم(ع) و بُخور حضرت مریم، اسباب پدرخواندگی پدرانِ خودخوانده خود را فراهم می‌آورد، پس چه رسالتی والاتر از روشنگری در مقابل این انحراف واضح از دین وجود دارد؟

۳- پرسش دیگر اینکه: اگر طب اسلامی، فریبی است که باید مدّعی آن دستگیر شود و بساط آن جمع گردد، چه تفاوتی میان این مدّعا و ادّعاهای دیرین مشابهی همچون فیزیک اسلامی، ریاضی اسلامی و سایر دانش‌های دینی و اسلامی است که ازقضا هیچ‌گاه هم از ادعا فراتر نرفته و نمونه‌ای از آن به جامعه علمی عرضه نمی‌شود؟ اگر مجازات ایجاد یک دانش اسلامی بی‌اساس، دستگیری مدّعی آن است، پس ادعای ایجاد دانش‌های متعدد دینی و متفاوت با دانش‌های موجود و تأسیس نهاد و مرکز برای تئوریزه کردن آن‌ها، چه مجازاتی را در پی دارد؟

باری، ارتکاز تاریخی و دیرین متدینان بر این بوده که تفریط در جانب دین را مستحق مجازات و افراط در آن را موجب مدح و یا دست‌آخر، برخورد ملایم می‌دانستند. این امر موجب شده تا همان‌طور که در گذشته، منکرین مقامات اهل‌بیت را افرادی خارج از دین می‌شمردند و در مقابل، غالیان را صرفاً «متدینینی جاهل» می‌انگاشتند، امروز نیز برای عمل نکردن به واجباتی همچون حجاب، گشت ارشاد بگذارند، اما ایجاد دانش‌های اسلامی جدید و بی‌ریشه را نه‌تنها انحراف نانگاشته و دستگیرشان نکنند بلکه مستحق دریافت بودجه سالانه دولتی نیز بدانند!

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: دری, مصطفی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

۴ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • آیا منظور نویسنده از مراکز مدعی دانشهای اسلامی، فرهنگستان علوم اسلامی است؟!

    پاسخ
  • طبعا برخورد با یک جریان باید متناسب با میزان اثرگذاری یا تخریب آن باشد و واضح است که میزان اثرات تخریبی افراد مدعی فیزیک و ریاضی اسلامی همچون آقای خرازی اصلا و ابدا قابل مقایسه با امثال تبریزیان نیست بلکه حتی در حوزه ها کمتر کسی آقای خرازی را می‌شناسد فضلا عن خارج حوزه.

    پاسخ
  • پر از مغالطه و حاکی از تتبع ضعیف نویسنده بود.

    خلاف نظر نویسنده روایات در مورد مزاجهای ۴گانه داریم.
    اما در مورد تفاوت ادعای طب اسلامی با فیزیک و شیمی اسلامی و…
    اولاً ادعای فرهنگستان چنین امر مبتذلی ک نویسنده درصدد جلوه دادن آن است نیست
    ثانیاً اگر مدعیان طب اسلامی همچون دیگر مدعیان علم دینی بر روی مبانی خود سالها کار می کردند مشکلی نبود بلکه خیلی هم خوب بود. مشکل فاصله کوتاه ادعا تا تجویز است.
    و ثالثاً ادعای طب اسلامی و تجویز دارو مستقیماً با جان مردم بازی می کند درحالی ک در سایر علوم چنین نیست.

    بد نیست مطالب بعضی نویسندگان قبل نشر با بزرگی ب مشورت گذاشته شود

    پاسخ
  • جز ادعا، کار دیگری هم انجام دادید؟! بهتر نیست پیش از کامنت زدن، با بزرگی مشورت می کردید؟!

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست