اخلاقی بودنِ یک حکم، ملاکِ اندراج آن در ثابتات شریعت است/ با فقه موجود، تدرج در بیان احکام برای تازه مسلمانها قابل اثبات نیست

اگر تلاش کنیم کسی که تازه ‌مسلمان است را عقیده‌مند کنیم، اصلاً بحث تدرجی بودن احکام دیگر مطرح نخواهد شد. مشکل این است که فقه را اولین رتبه دین‌داری قرار می‌دهیم و بعد دچار این مشکل می‌شویم که کسی که هنوز اعتقادات و اخلاقش کامل نشده را می‌توان به ‌صورت تدرجی به انجام فرایض دعوت کنیم یا خیر.

اختصاصی شبکه اجتهاد: رفتار خاص پیامبر اکرم (ص) با تازه مسلمانها، این پرسش را به وجود می آورد که آیا این رفتار در زمان حاضر نیز قابل الگوبرداری هست یا خیر؟ آیا می توان امروز نیز به تازه مسلمانها تنها از وجوب دو نماز صبح و مغرب سخن گفت و باقی واجبات را در زمان دیگری بیان کرد؟ در آستانه رحلت پیامبر اکرم(ص) با حجت‌الاسلام والمسلمین علی شفیعی، مدیر گروه فقه کاربردی پژوهشکده اسلام تمدنی، در رابطه با امکان بیان تدریجی احکام برای تازه مسلمانها به تأسی از پیامبر اعظم(ص) سخن گفتیم. وی البته معتقد است از مبانی فقه موجود، تدریجی بودن احکام استفاده نمی‌شود. مشروح گفتگو با این استاد حوزه علمیه مشهد از نگاه شما می‌گذرد.

اجتهاد: نقل است که رسول گرامی اسلام، در مواردی، تازه‌مسلمانان را تنها ملزم به اقامه نماز صبح و مغرب می‌نموده‌اند. آیا می‌توان تدرج در بیان احکام را برای تازه‌مسلمانان زمان حاضر نیز تجویز کرد؟

شفیعی: در مورد پاسخ به این سؤال نیازمند یک سری مبانی هستیم که اگر آن مبانی را نپذیریم، تدرج احکام را در دنیای جدید و در رابطه با تازه ‌مسلمانان نیز نمی‌توانیم بپذیریم. اگر آن مبانی را بپذیریم بهتر می‌توانیم پاسخ این سؤال را بدهیم. یکی از مبانی که نقش مهمی در پاسخ به این سؤال دارد این است که ما نسبت دین و انسان را چگونه تعریف کنیم. به عبارتی آیا انسان در خدمت ادیان است یا ادیان در خدمت انسان هستند؟ در واقع اگر دین را خدمتگزار انسان و یکی از نعمت‌های الهی بدانیم که به بشر ارزانی می‌شود تا بشر در برخی از عرصه‌هایی که با عقل و تجربه خود نمی‌تواند آن‌ها را به ‌درستی مدیریت کند از آن بهره گیرد، می‌توان گفت در تمام ادوار تاریخ، پذیرش و تبلیغ دین و توجه به احکام دین یک امر تدریجی خواهد بود. قاعدتاً در هر عصری اجباری بر انسان نیست و دین امری خواهد شد که جنبه تنعم و عنایت خداوند بر بشر را داشته و از طرف دیگر هم بیش از اینکه بخواهیم به پذیرش دین توجه کنیم، به کارکرد دین برای جامعه و افراد توجه خواهیم کرد. اگر این بحث‌ها را کنار هم بگذاریم به‌راحتی می‌توانیم بگوییم که تدرجی بودن احکام دین و انتظار از مسلمانان و متدینین برای عمل به این احکام می‌تواند وجود داشته باشد. ولی در نگاه غالب در دستگاه فقاهت، ممکن نیست که بتوان از تدرجی بودن احکام دفاع کرد. گاهی فقیهان با سلیقه خود در طول تاریخ از جایگاه معنوی خود این استفاده را کرده‌اند و تدرجی بودن را به ‌نوعی نسبت به کسانی که به دین اسلام روی آورده‌اند اعمال کرده‌اند. ولی از مبانی فقه موجود تدرجی بودن احکام استفاده نمی‌شود و لذا باید به مبانی دین، فقاهت و احکام بنگریم.

چنانچه دستگاه فقاهت موجود در حوزه مبانی بازسازی نشود، از این دستگاه انتظار این ‌که مسلمانانی بیایند و به  ‌صورت تدریجی احکام را عمل کنند در نخواهد آمد. اگر در صدر اسلام هم احکام به‌صورت تدریجی از سوی پیامبر اعمال می‌گردید، به جهت این بود که احکام به‌صورت تدریجی نازل می‌شد و وقتی‌که دستگاه تشریعی و حکمی دینی تکمیل شود، دیگر نباید برای نسل‌های بعدی آن تدریجی که در هنگام نزول بوده است را انتظار داشته باشیم؛ اما می‌توان گفت اگر مبانی را اصلاح کنیم تدریجی بودن احکام در همه ادوار قابل استفاده است.

اجتهاد: آیا می‌توان با تمسک به لاحرج، برخی احکام دشوار برای تازه‌ مسلمانان نظیر وجوب حجاب، حرمت مصافحه با نامحرم، بطلان بقاء ازدواج با شوهر غیرمسلمان و … را برداشت؟

شفیعی: راه‌حل این مشکل تمسک به قواعدی که محل و شأن نزول دارند نیست. مهم‌ترین راه در نگاه نواندیشانه به فقه و دین این است که ما باید برخی از مبانی خود را اصلاح کنیم؛ یعنی نوع نگاهمان به دین و فقه را باید اصلاح کنیم. وقتی فقه را بر همه آموزه‌های دینی یعنی آموزه‌های اعتقادی و اخلاقی، مقدم دیدیم، در مدیریت این مباحث دچار مشکل خواهیم شد. درحالی‌که فقه گزاره‌هایی دارد که در سلسله ‌مراتب بعد از عقاید و اخلاق قرار می‌گیرند. اگر تلاش کنیم کسی که تازه ‌مسلمان است را عقیده‌مند کنیم، اصلاً بحث تدرجی بودن احکام دیگر مطرح نخواهد شد. مشکل این است که فقه را اولین رتبه دین‌داری قرار می‌دهیم بعد دچار این مشکل می‌شویم که آیا کسی هنوز اعتقادات و اخلاقش کامل نشده را می‌توان به ‌صورت تدریجی به انجام فرایض دعوت کنیم یا خیر. لذا این موارد را باید جایگزین کنیم و الا تمسک به قواعد عمومی مثل لاحرج و…، چون شأن نزول دارد باید مدیریت شوند تا از ساحت و قلمرو خود بیرون نروند.

اجتهاد: به‌طورکلی، ملاک ثابتات دینی که با امثال لاحرج و مقتضیات زمان، قابل رفع نیستند چیست؟

شفیعی: بحث ثابتات و متغیرات دینی یک بحث بسیار مهمی است و مخصوصاً در چند دهه اخیر بسیار مورد گفتگو قرار گرفته است. برخی معتقدند امضاییات جزء متغیرات هستند و تاسیسی‌ها جزء ثابتات. برخی معتقدند عرضیات دین جزء متغیرات و ذاتیات دین جزء ثابتات هستند. دو نوع نگاه به مقولات ثابتات و متغیرات باید داشته باشیم. یک نگاه محتوایی، یعنی محتوای یک مقوله و گزاره را ببینیم از چه معیارها و ضوابطی برخوردار است، بعد بگوییم این مقوله جزء ثابتات است یا متغیرات. نگاه دیگر این است که به محتوا کاری نداشته باشیم، بلکه از منظر حواشی یا قرائنی که این آموزه فقهی دارد به آن بنگریم.

آن گزاره‌ها و آموزه‌های فقهی که در همه ادوار تأمین‌کننده اخلاق عمومی و اجتماعی هستند را می‌توانیم جزء ثابتات قرار دهیم؛ و هر آموزه و گزاره‌ای که در یک برهه‌ای اخلاقی است و در برهه دیگر مورد سؤال اخلاق‌گرایان و اخلاق مداران قرار می‌گیرد را نمی‌توان جزء ثابتات قرار دهیم. به همین جهت آموزه‌های فقیهانه‌ای که در دوره ما قابلیت پاسخگویی به دغدغه‌های اخلاقی اخلاق‌مداران را دارد، حتماً جزء ثابتات است و غیر از آن را مشمول متغیرات قرار دهیم. حال چنانچه جزء متغیرات شد، فقیهان باید به چالش‌های پیش رو پاسخ دهند. به‌طورکلی می‌توان اخلاق یا تطابق یک حکم فقهی با اخلاق را یک معیاری مهم برای ثابت یا متغیر بودن حکم فقهی بدانیم.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: شفیعی, علی

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست