labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه و گزارش
comment۶ دیدگاه

سخنی با مؤلف کتاب سی و سه جلدی فلسفه علم اصول!

چرا به نام عمق بخشیدن، با افزودن بر قیل و قال‌ها و افزودن بر شرایط فهم دین، حوزه‌ را زمین‌گیرتر می‌کنید؟! مگر اصول فقه چیزی جز چند قاعده عقلایی است؟ اماراتی که اگر عقلا بدان پای‌بند نباشند، زندگی‌شان، هم دین و هم دنیایشان، برباد است.

به گزارش شبکه اجتهاد، حجت‌الاسلام محمدتقی اکبرنژاد از مدرسان حوزه علمیه قم و مدیر مؤسسه فقاهت و تمدن‌سازی اسلامی، یادداشتی را با عنوان «و ما أدراک ما الأصول؟!!» برای نشر در «شبکه اجتهاد» فرستاده است. این یادداشت، حاشیه‌ای انتقادی بر خبر نشر و رونمایی دوره ۳۳ جلدی فلسفه علم اصول آیت‌الله صادق لاریجانی است، که بدون دخل و تصرف و با مسئولیت نویسنده محترم، در ادامه می‌آید.

فرق عالمان عمل‌گرا با علم‌زده در این است که اولی به دنبال علمی است که بر عملش می‌افزاید و دومی به دنبال خود علم است از آن‌رو که علم است! اولی به دنبال کشف رابطه‌ها و قاعده‌هایی است که گرهی از دست و پای انسان باز کند «یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم» و آن دیگری در پی گره زدن مسائل موجود است تا به این راحتی باز نشود و به این سادگی کسی را توهم عالم بودن نکند! اولی دنبال کشف کاستی‌هاست تا با افزودن بر علم، آن را عمل‌گراتر سازد؛ آن دیگری هر روز بر مسائل نظری علم می‌افزاید و عقبه‌ی علم را سنگین‌تر می‌کند تا بدان‌جا که گفته شود: «اجتهاد یعنی چاه را با سوزن کندن!» یا با سرفرازی و ژست عالمانه و نگاه تحقیر آمیز فریاد زند: «فقاهت یعنی کوه را با پلک جابه‌جا کردن!» کاری که اگر خسرو از فرهاد می‌خواست، می‌فهمید که خسرو را خیال تسلیم شیرین نیست و او را دنبال نخود سیاه فرستاده است!

شگفتی من تمام نمی‌شود از شخصیتی دانشمند و فرزانه مانند حضرت آیت‌الله لاریجانی (سلمه الله) که خود، سری در کار دارند و یکی از سنگین‌ترین قوای کشور را ناخدایی می‌کنند، چگونه توانسته‌اند در راه تألیف مجموعه‌ای مانند فلسفه علم اصول، آن هم در ۳۳ جلد، بهترین ایام عمر شریف خود را صرف کنند؟ نمی‌دانم اصولی که فلسفه‌ی آن ۳۳ جلد باشد، خودش چند جلد خواهد بود! زیرا هر کم‌سوادی مانند بنده حقیر می‌داند که فلسفه علم، علم درجه دوم است و ناظر است به علمی دیگر و بالطبع خیلی مختصرتر از خود علم است. می‌گفتند که میرزا حبیب الله رشتی(ره) آن مرد یگانه اصول، شاگرد تراز اول شیخ اعظم(ره)، تنها مقدمه الواجب را در ۸ سال به اوج قله متانت رسانده بود، من باورم نمی‌شد. همین‌طور محاسبه کرده بودند که اگر می‌خواست با همین منوال اصول بگوید ۲۵۰ سال از خدای متعال طلب داشت تا بتواند دوره اصولش را کامل کند، باز باورم نمی‌شد.[۱] هم اکنون نیز باور این مساله برایم بسیار دشوار است که رئیس محترم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران، برای علم اصول، فلسفه‌ای در ۳۳ جلد آن هم در طول۲۰ سال بنویسند.

آقای لاریجانی عزیز، سرور من، شما از استعدادهای درخشان حوزه هستید. شما محل امید برای امثال بنده‌اید. معاون خود شما رسماً اعلام کردند ما بعد از انقلاب ۲۰۰۰۰ (اشتباه نخوانده‌اید، بیست هزار) مساله ی فقهی در قوه قضائیه داریم که از حوزه پاسخ نگرفته‌ایم. رهبر معظم انقلاب(دام ظله) مگر شکوائیه نمی‌خوانند که ما با ناشی‌گری حکومت می‌کنیم زیرا حوزه پاسخ بسیاری از مسائل حاکمیتی را نداده است![۲] مگر شما شاهد از دست رفتن فرصت‌های بی‌نظیر و نه کم نظیر نیستید؟ مگر شما نمی‌دانید که این حوزه نیاز به تحرک دارد و نباید فقه را که بخش عملیاتی دین است، در میان کتاب‌ها که لازم است در وسط میدان مبارزه و حکومت تجربه کند؟ چرا با افزودن بر قیل و قال‌ها و افزودن بر شرایط فهم دین، به نام عمق بخشیدن به آن، حوزه‌ی زمین‌گیر را زمین‌گیرتر می‌کنید؟! مگر اصول فقه چیزی جز چند قاعده عقلایی است؟ مگر اصولیان بزرگی مانند شیخ اعظم، نائینی و امام که سلام و درود خدا بر روان پاکشان باد، نگفتند که اصول، چیزی جز امارات عقلایی نیست. اماراتی که اگر عقلا بدان پای‌بند نباشند، زندگی‌شان، هم دین و هم دنیایشان، برباد است. [۳] علمی که متشکل از چند قاعده عقلایی ضروری است، نیاز به این همه مسائل نظری خسته ‌کننده ندارد. جداً مرا ببخشید. خدا مرا ببخشد. اگر قلبم آتش نگرفته بود این‌گونه بی‌پروا سخن نمی‌گفتم. اگر بی‌ادبی می‌کنم به بزرگی‌تان ببخشید. شما را به تمام مقدسات عالم قسم می‌دهم، در این دوره‌ی وانفسا که مسائل اصلی دنیای اسلام روی زمین مانده؛ در این دوره‌ای که حوزه باید از باب الأهم فالأهم که شده، به مسائل اصلی یگانه نظام اسلامی بپردازد؛ باید نظام قضایی اسلام را منقح سازد تا وامدار نظام قضائی فرانسه و غیره و غیره نباشد؛ و لازم است نظام فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، تربیتی را ارائه دهد تا خدای نکرده نظام کمر خم نکند؛ برای ۳۳ جلد فلسفه اصول فقه جایی می‌ماند؟ با شناختی که از برخی شخصیت‌ها دارم، به یقین اظهار می‌کنم خیلی از کسانی که در حضور شما مدح کتابتان را گفتند، قلباً به این کار باور ندارند و شاید از باب احترام و ادب، سخنی گفتند و رفتند. شما هم بدانید که متأسفانه این کتاب‌ها صرفاً در گوشه‌ کتابخانه‌ها خاک خواهند خورد و نخواهند توانست مرهم دردهای امروز ما باشند.

می‌دانم که نه شما، ولی اطرافیانتان بنده را متهم به بی‌سوادی می‌کنند. ناراحت نیستم. زیرا از اعماق وجود به گفته‌های خود باور دارم و برای کلمه به کلمه آن حاضر به گفتگوهای رودر رو هستم. بنده نیز جوانی خود را صرف اصول کردم اما نه مسائلی که منجر به اجتهاد متوسط[۴] شود، بلکه اجتهاد را گسترش دهد، بر عمق آن بیفزاید، چندین برابر قواعدی که هنوز از آن غافلیم بر قواعد کاربردی موجود بیفزاید، بیش از نصفِ مسائلِ ناکارامد اصول را بزداید و روش‌های حل مساله را اصلاح کند تا طلاب فاضل و مستعد نه تنها به اجتهادی متوسط ختم نشوند که به اجتهادی کارآمد دست یابند و بتوانند مرهمی بر مصائب حکومت اسلامی بگذارند.

دوست‌دارتان محمد تقی اکبرنژاد

(أحب إخوانی إلیّ، من أهدی إلیّ عیوبی)

——————————————————————-

پاورقیها

[۱] جایگاه شناسی علم اصول، ص ۴۳۷، حجه الاسلام و المسلمین عمید زنجانی

[۲] امروز ما حکومت و کشور را اداره می‌کنیم؛ اما این اداره امروز ما با ناشی‌گری و بی‌اطلاعی و عدم تجربه و ندانستن اسلام در بسیاری موارد همراه است. (بیانات مقام معظم رهبری، ۲۱/۶/۷۲)

[۳]. «إن الموارد التی یستکشف منها حال العقلاء فی أمور معادهم و معاشهم من اکتفائهم بالظن فی السلامه إنما هو بواسطه انسداد طرق العلم لهم بحیث لو اقتصروا علی المنافع المعلومه و المضار المعلومه لزم اختلال نظامهم.» (مطارح الانظار، ص۲۴۹)؛ «الطرق المبحوث عنها فی المقام کلّها طرق عقلائیه عرفیه علیها یدور رحی معاشهم و مقاصدهم و معاشراتهم، و لیس فیما بأیدینا من الطرق ما یکون اختراعیه شرعیه لیس منها عند العقلاء عین و لا أثر، بل جمیعها من الطرق العقلائیه، و تلک الطرق من حیث الإتقان و الاستحکام عند العقلاء کالعلم. أی حالها عندهم حال العلم من حیث الإصابه و الخطأ، و الشارع قرّر العقلاء علی الأخذ بها و لم یردع عنها.» (فوائد الأصول، ج۳، ص۹۱)؛  «أنّ الأمارات المتداوله علی ألسنه أصحابنا المحقّقین کلّها من الأمارات العقلائیّه التی یعمل بها العقلاء فی معاملاتهم و سیاساتهم و جمیع أمورهم بحیث لو ردع الشارع عن العمل بها لاختل نظام المجتمع و وقفت رحی الحیاه الاجتماعیه و ما هذا حاله لا معنی لجعل الحجیه له و جعله کاشفا محرزا للواقع بعد کونه کذلک عند کافّه العقلاء، و ها هی الطرق العقلائیّه – مثل الظواهر، و قول اللُّغویّ، و خبر الثقه، و الید، و أصاله الصحّه فی فعل الغیر – تری أنّ العقلاء کافّه یعملون بها من غیر انتظار جعل و تنفیذ من الشارع، بل لا دلیل علی حجّیتها بحیث یمکن الرکون إلیه إلاّ بناء العقلاء، و إنّما الشارع عمل بها کأنّه أحد العقلاء. و فی حجّیه خبر الثقه و الید بعض الروایات التی یظهر منها بأتمّ ظهور أنّ العمل بهما باعتبار الأماریّه العقلائیّه.» (أنوارالهدایه، ج۱، ص ۱۰۵)

[۴] هر چند مجتهد باید مسائل مختلف را تنقیح کند اما می‌توانیم یک نحوه اجتهاد و تقلید متوسط داشته باشیم. این اجتهاد و تقلیدى است که مجتهد در یک سرى گزاره‌هایى که منتهى به نتیجه فقهى مى‌شود مجتهد باشد و در برخى از مواردش تقلید کند. نتیجه البته تقلیدى است، منتها تقلید خاصّى است که جوازش نیاز به تنقیح مقدمات متعدّدى دارد. (آیت الله لاریجانی،۲۵/۵/۸۸)

کلیک کنید: گزارشی از رونمایی کتاب فلسفه علم اصول

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: آملی لاریجانی, اکبرنژاد, صادق, محمد تقی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

۶ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • محمد مهدی کریمپور
    ۴ خرداد, ۱۳۹۵ ۷:۱۹ ب٫ظ

    جناب اقای اکبر نژاد باید از حسن دغدغه شما نسبت به مسایل کلان و نظام سازی احسنت گفت ولی حفظت شیئا و غابت عنک اشیا. بنده از شما میپرسم ایا با یک سری امارات اصولی شما قادر خواهید بود مبانی بحث های جدیدی که در حوزه های مختلف فکری که خودتان اگاهید پاسخگو باشید . شما که انقدر بر سادگی تاکید دارید فکر کنم اگر معرفت دینی جناب استاد و نقد های دیگر ایشان بر امثال سروش را بخوانید تاثیر این مبادی را که برای ان ارزشی قایل نیستید متوجه میشوید . جای سخن بسیار و جایگاه سخن تنگ .

    پاسخ
    • عبد الله محمدی
      ۵ خرداد, ۱۳۹۵ ۷:۵۰ ق٫ظ

      عبد الله محمدی
      برادر بزرگوار بنده با مبانی استاد اکبرنژاد آشنایی دارم. اینکه شما در پاسخ از روشنفکران نیاز به مبانی دارید، حرفی نیست. ولی بنا نیست هر حرف لازمی به نام اصول گفته شود. اصول رسالتی دارد و فلسفه یا کلام رسالتی دیگر. نمیشود هر آنچه در فلسفه یا کلام به کار میاید در اصول یا مبانی آن گنجانیده شود. در ثانی اشکال استاد دقیقا به همین نکته است که اصول فقه ما بیش از اینکه به مسائل نظری خسته کننده نیاز داشته باشد، ضابطه های عملیاتی تمدن ساز را لازم دارد. از نظر استاد اکبرنژاد ما هنوز هم که هنوز است در حاشیه اصول اهل سنت قرار داریم و هیچگاه شهامت آن را نیافته ایم که اصول را از نو و بر اساس نیازهای واقعی فقه تمدنی بنگاریم. خود استاد نیز در قالب کتابهایی مانند کلام فقاهتی، نظام معرفتی فقاهت، منطق تفسیر متن، ادبیات دین و امثال آن در واقع دوره ای از اصول را ارائه کرده اند. دوره ای که بتواند بسیار قوی تر و دقیقتر از اصول موجود به مصاف مسائل امروزی برود. مشکل ایشان با مسائل نظری خسته کننده است که منتهی به اجتهاد متوسط و امثال آن می گردد و عمر علمی طلبه در فهم مقدمات اجتهاد تمام می شود. در این مجال بیش از این ممکن نیست. سپاس

      پاسخ
  • باسلام؛ به نظرم نگاه منتقد محترم، مبتنی بر عرفی بودن علم اصول و عدم ابتنای آن بر مباحث متنوع عقلی ـ برهانی و شرعی ـ نقلی است. این پیش فرض، جای مناقشه بسیار دارد و منطبق بر واقعیات علم اصول نیست.

    پاسخ
    • سلام
      اصول، چیزی جز امارات عقلایی نیست. اماراتی که اگر عقلا بدان پای‌بند نباشند، زندگی‌شان، هم دین و هم دنیایشان، برباد است.
      این عبارت استاد اکبر نژاد که در متن یادداشت اومده اشاره به این داره که این قواعد عقلایی به گونه ای با زندگی انسان هاعجین است که نفی آن سبب اختلال نظام می شود و می دانیم شارع حکیم راضی به اختلال نظام نیست. بنا براین استدلال و نگاه ایشان کاملا عقلی و برهانی است نه عرفی.
      استدلال به اختلال نظام رو مشهور فقها قبول دارن. و البته توضیح این برهان بسیار مفصله که بماند…

      پاسخ
  • ازحوزه ای که درآن قداست وارزش برای مقدمه است نه ذی المقدمه و ارزیابی علمی در تسلط بر علم آلی است نه اصالی؛ بیش از این انتظار نیست.
    اگر اصول مقدمه ی فقه است و اگر اصالت برای فقه است؛ چرا در اصول توقف کرده ایم؟!
    جناب آقای اکبرنژاد! چشم انداز حوزه چیزی جز تربیت فقیه کارآمد است فلذا مشکل اساسی ما به رویکرد حوزه در مواجهه با نیازهای کشور بلکه جهان اسلام است.
    شکوه از وضع علمی موجود در حوزه ها که بر لسان اکثر اساتید و بزرگان ساری وجاری است، جای شگفتی ندارد، عجب آنست که کسی قدمی برنمیدارد. چرا؟
    آیابزرگان حوزه و مسؤولان محترم آن، اساتیدسطوح عالی ودروس خارج را نسبت به نیازهای جامعه اسلامی وچشم انداز آن آگاه کرده اند؟
    چرا جلسات هم اندیشی باهدف بهبود کیفیت دروس خارج تشکیل نمیشود؟
    چرا به دروس خارج وموضوعات مطروحه ی درآن نظارتی نیست؟
    آیا مسؤولان قضایی ما حقیقتا”دست نیاز به سوی حوزه ها در حل مشکلات حقوقی دراز کرده اند؟ یافقط فریادبوده است؟
    البته وقتی رییس محترم قوه قضاییه که خودیکی از علماوبزرگان است فقط اصول تدریس میکند ونسبت به فقه با طرح موضوعات حقوقی و نیاز دستگاه قضا به هر دلیلی بی مهری میکند؛ دیگر از دیگران چه انتظاری است؟!
    این رونمایی ها حکایت از غربت رهبر جامعه دارد که حتی اطرافیانش هم ایشان و خواسته هایش را درک نمیکنند.
    جناب آقای اکبرنژاد! در این حوزه وبااین رویکرد بی دغدغه ای که دارد بایدهم به آیت الله لاریجانی تبریک گفت!
    و…
    درپایان فقراتی از سخنان رهبری در دیداربانخبگان حوزوی سال۷۴

    “امروز، حوزه‌ی علمیه از زمان خودش خیلی عقب است. حساب یک ذرّه و دو ذرّه نیست. مثل این است که دو نفر سوار بر اسب، در وادی ای همراه یکدیگر بروند و یکی اسبش از دیگری تندروتر باشد و آن‌که اسبش کندروتر است، بعداً به اتومبیل دست پیدا کند. طبیعی است آن‌که اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمیرسد. الان وضعیت این گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق، دنیا را فرا گرفته است. ما وقتی به خودمان برگردیم، خیلی فاصله داریم”

    پاسخ
  • به نظر من اگر تنهای فایده فعالیت های آقای اکبر نژاد همین باشه که باب نقد و صریح سخن گفتن در حوزه باز بشه کافیه
    در حوزه امروز به بهانه این که طرف مقابل ما عالم و بزرگوارند حق نقد و صریح سخن گفتن از طلبه ها سلب شده است و هرگونه سخنی حمل بر بی تقوایی و جسارت وتوهین می شود.
    در فضای موجود از افرادی تمجید می کنیم که چندان قبولشان نداریم از شیوه هایی تقدیر می کنیم که بسیار نقد به آنها داریم. در حضورشان به به می گوییم و پشت سر و در مجالس خصوصی مخالفیم.
    تا زمانی که حال حوزه چنین است امیدی به رشد و بالندگی نیست.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست