labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه و گزارش
commentبدون دیدگاه

اسلامی: اینکه تمام آیات قرآن قابلیت بهره‌گیری فقهی دارد، ریشه و اساس محکمی ندارد/ شهریاری: هیچگاه فقهای ما به فقه، اخلاقی نگاه نکرده‌اند/ غفوری: قرآن‌محوری در فقه ریشه حل بسیاری از چالش‌های فقهی معاصر است/ فقه و اخلاق را از هم جدا بدانیم درست نیست

رضا اسلامی گفت: اینکه برخی معتقد هستند که تمام آیات قرآن قابلیت بهره‌گیری فقهی دارد ریشه و اساس محکمی ندارد و هیچ مقاله و کتابی هم در این زمینه نوشته نشده است و اگر کسانی که مدعی هستند فارغ از شعار آن را بنویسند در این صورت می‌توانیم در این زمینه بحث کنیم. اما خالد غفوری با تاکید بر قرآن‌محوری در فقه گفت: گذشتن از یک آیه به آسانی به بهانه اینکه فقهای گذشته از آن بهره فقهی نبرده‌اند کار درستی نیست.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، هشتمین نشست از نشست‌های «چالش‌های فقه در دنیای معاصر» با سخنرانی حجج‌الاسلام والمسلمین رضا اسلامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ خالد الغفوری، استاد حوزه و سردبیر نشریه فقه اهل‌ بیت(ع) و حمید شهریاری، رئیس مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی(نور)، در مدرسه تخصصی فقهی امام خمینی(ره) برگزار شد. در ادامه بخشی از ارائه اساتید از منظرتان می‌گذرد.

رضا اسلامی: وقتی سخن از چالش می‌کنیم گاهی به معنای بحران و گاهی در مفهوم صعوبت است یعنی الزاما به معنای افتادن در دست‌اندازی نیست که نتوانیم از آن بیرون بیائیم و فقها نتوانند پاسخگو باشند.

تعریف ما از چالش هر چیزی است که فقه را با دشواری مواجه کند. اولین چالش در این مسیر، موضوع‌شناسی است زیرا برخی کارشناسان ما با اینکه ۲۰ سال درس یک مسئله مانند بورس و نفت و … را خوانده‌اند ولی در انتقال آن به فقیه با مشکل مواجهند یعنی فرایند ارتباط میان فقیه و کارشناس روندی طولانی دارد.

فقیه باید موضوع‌شناسی -حتی در موضوعات کاملا عرفی – هم داشته باشد. یکی از مسائل مبتلابه در سالیان قبل بحث شرکت‌های هرمی بود که چون یکی از مجتهدین موضوع شناسی مناسبی نکرده بود فتوا به حلیت آن داد در حالی که این نوع فعالیت اقتصادی وارد هر کشوری که شده بنیان اقتصادی آن را از هم پاشیده است.

یکی دیگر از چالش‌های فراروی فقه، بحث حکومت و نظام‌سازی است همچنین برخی تاکید بر قرآن محوری در فقه دارند که بنده دیدگاه اندک متفاوتی با آنان دارم زیرا معتقدم از ظرفیت قرآن در فقه بهره درستی برده نشده است ولی این حرف هم درست نیست که فقه ما قرآن‌محور نیست.

اینکه برخی معتقد هستند که تمام آیات قرآن قابلیت بهره‌گیری فقهی دارد ریشه و اساس محکمی ندارد و هیچ مقاله و کتابی هم در این زمینه نوشته نشده است و اگر کسانی که مدعی هستند فارغ از شعار آن را بنویسند در این صورت می‌توانیم در این زمینه بحث کنیم. بنده از تعبیر “انما المومنون اخوه” استفاده فقهی کرده‌ام ولی با این حال مکتوبی در مورد این موضوعات قرآنی با نگاه فقهی به صورت مبسوط نداریم.

از فقه داعشی تا فقه سوپر پویا!

تاثیرگذاری شرائط سیاسی و اجتماعی یکی دیگر از این چالش‌های موجود است. این شرایط ممکن است وضعیتی را بر فقها تحمیل کند و فشار روانی و جوزدگی فقها را به واکنش‌هایی وادارد که البته دو واکنش ممکن است صورت بگیرد یکی واکنش بدعت دانستن پدیده‌های جدید که همان فقه داعشی است و دیگری فقه سوپر پویا است که برای خوشامد مردم و جامعه هر چیزی را زود می‌پذیرد که در نهایت هم، پاسخ‌ها جامعه را با دردسرهای بیشتر مواجه می‌کند و کل فقه زیر سؤال می‌رود.

این نوع چالش در فقه شیعه راه ندارد و متن حوزه هم آن را نمی‌پذیرد ولی حاشیه حوزه و برخی مجتهدان متجزی و فضلا این تاثیرپذیری را دارند و حتی در فضای رسانه هم این مباحث را مطرح می‌کنند.

خیلی‌ها می‌خواهند حوزه زود در مورد مسائل مستحدثه جواب بدهد که بنده معتقدم نباید هم زود جواب دهد زیرا باید ابتدا به درستی موضوع شناسی شود؛ مثلا هنوز قاری قرآن هنرمند شناخته نشده ولی یک کسی روی سن یک دستی تکان دهد هنرمند شناخته می‌شود بنابراین حوزه باید ابتدا موضوع برایش خوب روشن شده باشد که بتواند جواب دهد.

هرمنوتیک چالش چندانی بر سر راه فقه نیست

چالش دیگر تجدید نظر در منابع فقهی است، مثلا قرآن یکی از منابع فقهی است ولی در قرآن، امکان تجدید نظر نیست بلکه در روش برداشت شاید بتوانیم این کار را انجام دهیم؛ در روایت و عقل می‌توان دامنه کارآیی آن را بحث کرد که البته این چالش از دید بنده چندان جدی و در متن حوزه شیعی نیست البته در میان فقهای مذاهب دیگر جایگاه عقل و عرف در حال تبدیل به چالش است.

تجدید نظر در مبانی حدیث‌شناسی، رجالی و … فقه از دیگر چالش‌هاست، مثلا بگوییم این اصول فقه جواب نمی‌دهد و باید اصول دیگری وارد کنیم در این صورت وقتی اصول ناکارآمد شد خود فقه نیز کارآیی نخواهد داشت که البته تا جایی که بنده بررسی کرده‌ام ابن نوع مباحث مانند هرمنوتیک هم چالش چندانی بر سر راه فقه نیست.

چالش در عرصه فقه حکومت و نظام‌سازی وجود دارد ولی معتقدم که اصول فقه موجود هم می‌تواند پاسخگو باشد که بنده قصد دارم بحثی با عنوان اصول فقه موجود را در کتابی بررسی کنم.

آیا فقه می‌تواند با تحول روشی دچار چالش شود و یا چالش‌ها را برطرف کند؟

امروز حیات خلوت‌ها از بین رفته و می‌تواند برای فقه چالش ایجاد کند از جمله در اینکه مرجع تقلید به راحتی نمی‌تواند اظهار نظر کند زیرا خود فضلای حوزه بر او اشکال می‌کنند و بحث دیگر شیعه و سنی است چون تمام کتب ما را خط به خط، کدگذاری کرده‌اند و در این میان یک مستشرق بحث می‌کند که در فقه شما آنقدر اختلاف است که گویا اصالت ندارد. البته این چالش ریشه و اصالت و واقعیتی ندارد ولی متاسفانه در بیرون به فقه ما اینگونه نگریسته می‌شود و همه‌گیر و گسترده است.

چالش فقه و حقوق و فقه و علوم دیگر مسئله‌ای جدید است؛ همچنین روند جهانی سازی باعث چالش در فقه شده است زیرا وقتی جهانی‌سازی شد عمده افراد یک چیزی را قبول می‌کنند مانند حریم میان زن و مرد که فقه بر آن تاکید دارد ولی برخی می‌گویند آیا در چنین دوره‌ای امکان چنین مباحثی وجود دارد زندگی با ایجاد روابط بسیار محدود میان زن و مرد ممکن است.

چالش دیگر این است که شخصیت فردی که می‌خواهد به فقه بپردازد می‌تواند متحول شود مثلا نسل جدید طلاب تفاوت زیادی با طلاب گذشته دارند همچنین دنیای معاصر دنیای تشتت افکار است در حالی که در گذشته فقها تمرکز داشتند مثلا اساتید رده دوم و سوم حوزه اشتغالات زیاد و مسئولیت‌ها و سمت‌های مختلفی دارند و درس در حاشیه کار آنان است به همین دلیل هم امروز برخی بر سر حوزه قم می‌زنند و نجف را به رخ می‌کشند.

همچنین، چالش فقه معامله و توجیه‌گر از دیگر چالش‌هاست که ممکن است گرفتار آن شویم البته از دید بنده چالش‌های اصلی همان چند مورد اول است.

شکاف میان فقه و مسائل دنیای معاصر

حمید شهریاری: تحول عمیق در زیست‌بوم انسان دوره معاصر و تغییر سبک زندگی سبب شده تا ما به موضوعاتی مانند فقه و چالش بپردازیم؛ دو انقلاب یعنی انقلاب اطلاعاتی و سونامی اطلاعاتی و انقلاب ارتباطاتی سبب این مسئله است. امروز اطلاعاتی که در هر سال تولید می‌شود با کل اطلاعات طول تاریخ بشر قابل مقایسه نیست و بسیار بیشتر است؛ در ۱۵۰ سال پیش قم و کربلا شبیه یک روستا بوده و ارتباط با نجف و … به دشواری صورت می‌گرفته و ارتباطاتی وجود نداشته به گونه‌ای که فردی یکسال از خانواده خداحافظی می‌کرده و به حج یا مکان‌های دیگری می‌رفته ولی امروز هر تحولی در دورترین نقطه دنیا در سریعترین زمان ممکن به دورترین نقاط دیگر دنیا منتقل می‌شود.

بر اثر پیدایش فناوری‌های نوین معاملات و تراکنش‌ها هم به فضای ارتباطات نوین اضافه شده که نمونه‌های آن دوست‌یابی و ازدواج در فضای مجازی و … است؛ در دوره بزرگان مانند علامه حلی دغدغه این نوع مسائل نبوده و وجود نداشته است زیرا در فضای اجتماعی وجود بیرونی نداشته ولی فقیه امروزی نمی‌تواند و نباید نسبت به این مسائل بی تفاوت باشد.

چالش فرازمانی و فرامکانی بودن انقلاب ارتباطات

در فرازمانی و فرامکانی بودن انقلاب ارتباطات، اتفاقات بسیار گسترده‌ای رخ داده که بسیاری از آن‌ها جدید است و عنوان آن در دوره فقهای گذشته اصلا نبوده که بخواهیم سراغ آنان برویم. در گذشته فقط نوع جنگ فیزیکی به عنوان قتال محسوب می‌شد که ابزار آن نیز شمشیر بوده است ولی امروز شاهد جنگ سایبری و الکترونیکی و … هستیم؛ در جنگ سایبری ممکن است یک کشوری ویروسی را علیه تاسیسات یک سد در یک کشور تولید و باعث تخریب آن شده و چند شهر را دچار آسیب کند بنابراین نحوه مواجهه با این نوع پدیده‌ها از لحاظ فقهی مهم است به عنوام مثال آیا ما حق داریم که در این مدل از برخوردها به جای جنگ سایبری جنگ فیزیکی داشته باشیم؟.

در مدل جنگ الکترونیکی ممکن است ناگهان همه کارت‌های اعتباری مانند عابر کارت‌ها از کار بیفتند و یک کشور دچار مختل شود و نظامات مالی آنان داز هم بپاشد در این صورت تعیین حکم برای حق و حقوق مالی مردم جزء امور بسیار مهم است. کشورهای غربی نیز سال‌ها درگیر این موضوع بوده‌اند؛ این کشورها براساس اصول اخلاقی و رفتاری خودشان و با معیارهایشان به حل این نوع موضوعات پرداخته و حقوقی تعیین کرده‌اند ولو اینکه ما آن را قبول نداشته باشیم.

یکی دیگر از موضوعات مهم روابط کارگر و کارفرما در دنیای کنونی است؛ بحث ساعات کار اداری، دستمزد کارگرد و حقوق او و … نیز از دیگر مسائلی است که نیازمند ورود فقها به این دست مباحث است.

شکاف عمیق میان مسائل موجود دنیای معاصر و فقه از جمله چالش‌های مهم است ولو اینکه برای پاسخ به آن بگوییم باید کتبی به کتب فقهی اضافه شود. یکی از مشکلات ما این است که هیچگاه فقهای ما به فقه، اخلاقی نگاه نکرده‌اند در صورتی که در اخلاق، الزام هم وجود دارد همچنین از دیگر موضوعات حتی در همان بحث سنتی صلات این است که قبول نماز امری متفاوت از انجام تکلیف خواندن نماز است.

از نگاه اصولی و نظام‌واره به فقه تا تحول در متدولوژی و شیوه استنباط فقهی

نبود نگاه اصولی و نظام‌واره به فقه از دیگر چالش‌های فقه در دنیای معاصر است که فقها باید برای پاسخ به آن تلاش کنند.

تحول در متدولوژی و شیوه استنباط فقهی از دیگر موضوعات مطرح در این مسئله است که در این صورت اصول فقه هم دچار تحول خواهد شد که برخی معتقد به تحول در اصول هم با همه فربگی آن هستند.

برخی موضوعات مانند اینکه مجتهدین متجزی کنونی اشتغالات فراوانی دارند که یکی از آن‌ها درس خارج است از این رو از عمق علمی لازم برخوردار نیستند؛ ملاک ما در قضاوت در مورد افراد، بررسی آراء و اندیشه‌های آنان است و اگر فردی نظر درستی مبتنی بر مبانی فقهی داشته باشد می‌پذیریم ولو اینکه چند شغل هم داشته باشد و اگر نظری بر خلاف مبانی فقهی بدهد نمی‌پذیریم ولو اینکه اشتغالاتی هم نداشته باشد.

خالد الغفوری: تشخیص مصداق از سوی فقها بر عهده مکلف گذاشته شده و همین مسئله یکی از چالش‌های فقه است. مصادیق یکسان نیستند و به مرور زمان عوض می‌شوند و یا تطبیق مصادیق بر حکم کاری دشوار است که همه مکلفان از عهده آن بر نمی‌آیند و نمی‌توانند این کار را انجام دهند.

فقیه وقتی در عرصه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و … و موضوعاتی مانند؛ رابطه میان دو دوست، رابطه زن و شوهر و … اظهار نظر می‌کند باید آشنایی لازم با این مقولات را داشته باشد تا از فضایی دور از موضوع نظر نداده باشد.

اگر ما جامعه خود را مدنظر قرار دهیم برای صدور حکم بررسی دقیق روابط خانوادگی، دوستانه و … لازم است و فقیه باید اجتماعی فکر کند در این صورت فهم و جمع آوری ادله او متفاوت از وضعیت فردی خواهد شد در غیر این صورت فتاوای او غیرمنطقی و غیرمعقول خواهد بود و درک آن از سوی افراد جامعه هم ممکن نیست.

برخی معتقدند که روش استنباط باید عوض شود که این بحث دیگری است ولی با ابزار فقه موجود هم مجتهدان کاملا سنت‌اندیش باید احساس مسئولیت کنند و خود را منحصر به فقه گذشته نکنند و به مسائل روز پاسخ دهند؛ جزئی‌اندیش نباشند و سراغ کشف نظامات اجتماعی و سیاسی و .. بروند و اجتماعی فکر کنند.

کاربرد فراوان معروف در قرآن و روایات

معروف صرفا یک واژه نیست بلکه یک قاعده است ولی در مباحث فقهی مورد بحث قرار نگرفته است که علت آن فضای تقلید از فقهای گذشته در حوزه است. انتظار ما از هر مجتهد این است که بحث تاسیسی داشته باشند نه اینکه چون علمای پیشین قاعده‌ای را بحث نکرده‌اند مجتهدان جدید هم نباید آن را بحث کنند، مثلا معروف در روابط خانوادگی، رابطه میان ولی و امت، رابطه میان والدین و فرزندان و … به کار رفته است و قرآن اوامری در این عرصه دارد ولی فقهای ما به این شکل بحث نکرده‌اند و اگر چیزی هم بیان شده بحث از اطاعت از والدین می‌کنند در حالی که دستور قرآن اطاعت فرزند از والدین نیست بلکه دستور فرموده تا به والدین احسان کنید و همنشین آنان باشید و به آنان اف نگوئید.

در نحوه تعیین نفقه، در وصیت، در ارث و رابطه زن و شوهر هم قرآن کریم دستوراتی دارد ولی فتاوای فقها مخالف برخی آیات است مثلا در قرآن بحث اطاعت زن از شوهر وجود ندارد ولی برخی فقها متن محکمی مانند قرآن عبور کرده‌اند. مثلا در عروه بدون هیچ بحث مبسوطی فتوا می‌دهد که شوهر به پرداخت هزینه درمان همسرش ملزم نیست و در ذیل تعبیر «عاشروهن» آن را بحثی اخلاقی می‌داند در حالی که می‌تواند یک قاعده فقهی تلقی شود.

قرآن حتی در بحث قتل هم از واژگان خوب بهره برده است، در تعبیر قرآنی «انما المومنون اخوه» این ترکیب می‌تواند یک قاعده مانند نفی سبیل باشد ولی فقها به این تعبیر نگاه فقهی نداشته‌اند از این رو مخاطب ما در این بحث تنها فقهای نوآور و روشنفکر هم نیستند و فقهای سنتی هم باید چنین نگاهی داشته باشند.

باید نگاه فقهی به منظومه آیات قرآن داشته باشیم

دست کشیدن از یک آیه به آسانی کار درستی نیست و باید نگاه فقهی به منظومه آیات قرآن داشته باشیم. اینکه فقه و اخلاق را از هم جدا بدانیم درست نیست از جمله اینکه حرمت دروغ هم فقهی است و هم دروغ گفتن مسئله‌ای غیر اخلاقی است یا در بحث مسخره کردن، دستور صریح قرآن بر نفی از آن است.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: اسفندیاری(اسلامی), حمید, رضا, شهریاری
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست